3سال بعد:
از پله ها پایین اومد و تو راهرو روبروی آینه ایستاد و کرواتش رو درست کرد و با صدای نسبتا بلندی گفت:
"هانول حاضر شدی؟"
"اره آپا الان میام"
هانول با صدای رسایی گفت و بوسه ای رو گونه تهیونگ گذاشت و گفت:
"دوستت دارم ماما"
تهیونگ لبخند پهنی زد و ظرف غذای هانول رو توی کیفش گذاشت و متقابلا بوسه ای رو گونه هانول گذاشت و تار موهاش و از جلو چشماش کنار زد و گفت:
"منم دوستت دارم وروجک،مراقب خودت باش"
هانول لبخند دندون نمایی زد و با تهیونگ خدافظی کرد و از نشیمن گذشت و کنار پدرش روبروی اینه ایستاد و گفت:
"منم خوشتیپ شدم جناب جئون"
جونگکوک خندید و خم شد و بوسه ای رو موهای هانول گذاشت و گفت:
"اره جئون کوچک خیلی خوشتیپی،برو تو ماشین بشین منم الان میام"
هانول پلک مغرورانه ای زد و گفت:
"باشه آپا،بوس ماما رو فراموش نکنیا!"
جونگکوک با خنده سری تکون داد و گفت:
"برو آسمون حواسم هست"
هانول با خنده و صدای بلند گفت:
"من رفتم مامااا ته"
"خدانگهدار بیبی"
تهیونگ هم متقابلا جواب داد و وارد نشیمن شد،جونگکوک جلوتر رفت و بوسه ای رو لبای تهیونگ گذاشت و گفت:
"امروز میری پیش مادر؟ یا مستقیم میری کافه؟"
"فک کنم اول باید یه سر به مادر بزنم بعد برم کافه"
جونگکوک سری تکون داد و بوسه دوباره ای رو لباس تهیونگ گذاشت اما اینبار عمیق تر و گفت:
"من دیگه رفتم بابونه کوچولوم،مراقب خودت باش"
"توهم همینطور"
تهیونگ گفت و بوسه ای رو گردن جونگکوک گذاشت و ازش خدافظی کرد،چند دقیقه بعد هم خودش سوار ماشینش شد و به سمت خونه اشون راه افتاد.
خانم کیم از پله ها سر خورده بود و مچ پاش شکسته بود و تهیونگ این روزا بیشتر به مادرش سر میزد.
سه سال و نیم از ازدواجشون گذشته بود،هانول بزرگتر شده بود حالا هفت سالش بود و به مدرسه میرفت،اوایل مدرسه بخاطر اختلالش کمی دچار مشکل شده بود اما از اون موقع تا حالا خیلی بهتر شده بود دیگه کمتر میترسید و حالش بد میشد.بچه یونگی و جیمین هم بدنیا اومده بود و اونا صاحب یه پسر شده بودن،پسرشون سه سالش بود و اسمش یونگجه بود.تو همون اوایل بارداری جیمین اونا باهم ازدواج کرده بودن و زندگی مشترکشون رو شروع کرده بودن.
YOU ARE READING
𝐈𝐜𝐞 𝐂𝐫𝐞𝐚𝐦 𝐒𝐡𝐨𝐩|✔︎
FanfictionIce Cream Shop مغازه بستنی فروشی ᯾᯾᯾ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔 , 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 , 𝒔𝒎𝒖𝒕 , 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 تهیونگ امگایی که صاحب یه مغازه بستنی فروشیه... جئون جونگکوک الفایی که پ...