"Chapter 18:Chased by Hunter Arrows "

124 14 17
                                    




قسمت هجدهم: روح خفته در جنگل جواهر

Chased by Hunter Arrows

"موزیکی که موقع نوشتن این چپتر پلی کرده بودم رو به مدیا اضافه کردم^^؛ اگه دوست داشتید این قسمت رو با موزیک متنش بخونید."

◽️▫️▫️▫️🌱💫🌱▫️▫️▫️◽️

سایه‌های تیره و روشن خفته در قلب طبیعت.

هوهوی بادی سرد در گوش امواجی متلاطم.

سقوط بود و صعود و باز هم سقوط.

گویی در بین زمین و آسمان، در دست جاذبه عاری از درک، درون حصار گرمی به نرمی ابریشم سیاه، همچون سنگ ریزه‌ای با پا از بلندای صخره به پایین پرت شده و طعم سرد و سوزان باد، بی رحمانه بر زبانش می‌نشست.

سرمای بادی که به صورتش سیلی می‌زد چشم‌هاش رو می‌سوزوند تا لحظه حال رو به رخش بکشه.

پرواز؛ جسمش در آسمان جنگل ناآرام معلق و در آغوش محافظ روحش به پرواز در آمده بود، چشم‌هاش خیره به صدها شهاب نور که طبیعت به سمتشون روانه کرده بود در پی یافتن ردی از زمین سخت، مثل شکاری به دام افتاده در تور دست و پا می‌زد؛ تقلایی که باعث شد تا همزمان با صدایی آروم در ذهنش، آغوش گرم سیاهی رو محکم‌تر دور خودش حس کنه.

_ خودتو سفت نگه دار آیوی.

سیاهی؛ درست به زیبایی درخشش دریایی از جوهر در زیرنورماه شب و در تناقضی حیرت‌آور با روشنایی روز. بوی خاک و نمک متعلق به آبشار پرتگاه به مشامش می‌خورد و ترکیب چشم‌نواز رنگ‌های سرسبز درختان و گل بوته‌های وحشی‌ای که سرتاسر کو‌ه‌های اطراف رو احاطه کرده بودند شاید در موقعیت و زمانی متفاوت‌تر، ممکن بود حس لحظه‌ای خاطره انگیز رو براش تداعی کنه.

با این‌حال نگاه‌های بی رمق و چهره رنگ پریده‌ای که به این سیاهی تعلق داشت قلبش رو در مشتی محکم می فشرد، طاقت دلش رو می سنجید. صدای خس خس نفس‌های بریده جونگ کوک با ریتمی کاملا ناهماهنگ از صوت باد، درگوشش می‌نشست و رد گرمای مایع سرخی که هنوز بر دستش مونده بود توجه‌ش از اطراف می گرفت.

و به دلایلی حس می کرد قلبش جرئت دیدن دوباره زخم به جای مونده از شمشیر رو نداره.

" تو نباید پرواز کنی؛ نه با من"

اما این هاله های روشن سرتیرهایی که به تعقیب آیوی و جونگ کوک در بی رحمانه هوا رو می شکافتند، بودند که موفق شد آخرین خرده ریزهای باقی مونده از دیوار مقاوم در برابر ترس رو در قلب آیوی تخریب کنند.

Northern Dancing Leaves | JungkookWhere stories live. Discover now