"Chapter 20: CHILD OF THE RIVER "

137 9 14
                                    



قسمت بیستم: فرزند رودخانه

FOR THE CHILD OF THE RIVER

" اگه دوست داشتید این قسمت رو با موزیک متنش بخونید."

◽️▫️▫️▫️🌱💫🌱▫️▫️▫️◽️

" ژاویر در این اطراف مخفی شده؛ وقتی پیداش کردم برمی گردم، قدرتت رو مخفی نگه دار."

کلمات پیوند خورده با جوهر سیاه روی تکه برگی خشکیده؛ یادداشت کوچکی بود که پدربزرگش به همراه شمشیری فولادین، بعد از رام کردن هوای طوفانی در غار سنگی به جای گذاشته بود و حالا در بین انگشتان خون‌آلود آیوی و زیرنور خورشید برق می زدند.

"قدرت جادوت رو مخفی نگه دار تا پیدات نکنه."

عموزاده عزیزش در این نزدیکی به قصد جونش کمین کرده بود؛ شمشیری که پدربزرگش به جای گذاشته بود رو در دست گرفت و تکه برگ خشکیده درون مشتش تبدیل خاکسترهای آغشته به سرخی خون شدند.

" امیدوارم به اندازه ای باهوش باشی که نتونم پیدات نکنم ژاویر اِمبرا".

انعکاس تاریک خشم در چشم‌هاش برروی تیغه جلا یافته شمشیر، مثل موجی هرچند کوچک اما برهم‌زننده برسطح آرام یافته رودخانه، می رقصید و ریتم نفس‌هاش رو به مسابقه سرعتی بی انتها دعوت می کرد.

باید پیداش می کرد؛ بدون شک پیداش می کرد و مطمئن می شد با همین شمشیر برنده تقاص اشتباهی که مرتکب شده بود رو پس بده؛ اما قلبش هنوز فرصتی برای پر و بال دادن به چنین آتش انتقامی رو نمی‌داد، نه حالا که باید به دنبال مسیری برای عبور از میان رودخانه و یافتن کلبه قدیمی پدربزرگش که در سوی دیگر رودخانه بود پیدا میکرد.

اگه به خودش اجازه بی احتیاطی می داد به کمک جادوش می تونست سطحی منجمد و موقت برروی آب ایجاد کنه تا به طرف دیگه رودخانه برسند؛ اما با وجود هشدار پدربزرگش برای استفاده از جادو، باید به دنبال مسیر دیگری می گشت.

_ نباید اینجا بمونی آیوی.

صدای ضعیفی در پشت سر باعث شد آیوی به یک دفعه سرش رو به سمت گوشه ای از غار که محافظ روحش حضور داشت بچرخونه و برای لحظه‌ای، قدرت محفوظ انگشت های مشت شده‌ش سست شدن. پشت خونینش به دیواری سنگی تکیه زده بود و دیدن ردیف زخم‌های به جا مونده برروی بال هاش قلبش رو در دستان اندوهی بغض آلود می فشرد.

Northern Dancing Leaves | JungkookWhere stories live. Discover now