"Chapter 21: The Untouched Mask"

126 7 11
                                    


قسمت بیست و یکم: نقاب هلال ماه 

 THE UNTOUCHED MASK

" اگه دوست داشتید این قسمت رو با موزیک متنش بخونید."

◽️▫️▫️▫️🌱💫🌱▫️▫️▫️◽️

نه زخم کهنه ای که به مانند برچسبی زشت برروی صورت شخص مقابلش حک شده بود تا زیبایی بی نقص چهره ش رو لکه دار کنه، و نه حس افسوسی که در لحن این فرد ناشناس جانی تازه گرفته بود.

آتش خشمی که در چشم های آیوی زبانه کشیده بود به آرومی شروع به فروکشی کرد و با لحن سردی که حتی به گوش های خودش هم تازگی داشت پرسید:

_ چرا... چرا به من نشونش می‌دی؟

بدون وجود نقاب فلزی؛ چهره اون پسر مانند بوم رنگ شده ای از مثال روز و شب به نظر می رسید، تناژ روشن نیمی از صورتش که زیرنقاب پنهان مانده بود، تضاد بیشتری رو با پوست تیره و آفتاب سوخته سمت دیگر صورتش به نمایش می گذاشت، به قدری واضح که به خوبی می تونست حدس بزنه روز و شب های بی شماری زخم صورتش از هرنگاهی محروم بوده.

شاید سال ها..!

_ حس کردم نخواستی باور کنی که نتونستم...

" نتونستی یا نخواستی؟"

جواب ساده ای کهبه سوال کنایه آمیز آیوی بود و و آیوی، با سکوتی دعوت کننده به چشم های تیره سامرین مقابلش برای شنیدن ادامه حرف هاش خیره موند.

گرچه نگاه های سرد شخص مقابلش معطوف به نقاب فلزی در دستش بود؛ نقابی که هرچند وزنی نداشت اما در بین انگشت های اون پسر چنان حس سنگینی داشت که انگار شی‌ ممنوعه ای رو برداشته بود و باید هرچه سریع سرجاش قرار میداد.

آهی کشید و گفت:

_ آزادی‌ای که این لحظه بهش اتکاء کردم و امکان حضور در این مکان..!

نگاهی به دیوارهای سنگی اطرافش کرد و ادامه داد:

_ حقیقت اینه که هیچ جای این سرزمین، قانون و یا مکانی برای برای خریدش نیست، هیچکس دلش موقعیتی رو نمی‌خواد که مجبور باشه فروشنده ای پیدا کنه، فقط برای اینکه بهش هوای تازه، آزادی ای که به همه موجودات به طور یکسان و رایگان تعلق داره رو مثل خوراکی لذیذ به به قیمتی گزاف بفروشه پرنسس، اما من، من هزینه سنگینی براش دادم.

چشم های تیره اش در گذری از ثانیه، نگاه های متحیر آیوی رو هدف گرفتند.

_ چون هرگز نتونستم کلمه ای غیر از حقیقت به زبون بیارم.

و دستش رو بالا برد تا نقابی که براش عضوی جدایی ناپذیر ازصورتش شده بود سرجاش برگردونه، اما قرار گرفتن ناگهانی انگشت هایی خونین برروی آستین سفید کتش؛ در یک لحظه مانع او شدند.

Northern Dancing Leaves | JungkookDonde viven las historias. Descúbrelo ahora