〰 قسمت هشتم: دریاچـه حباب های بلورین 〰
〰 Where the lie taste punishment 〰
"موزیک متن این قسمت رو به مدیای بالا اضافه کردم؛ اگه دوست داشتید این قسمت رو با موزیک متنش بخونید."
◽️▫️▫️▫️🌱💫🌱▫️▫️▫️◽️
_ آسموون آدووریااا
فریــادی به رنگ های شعف و سرمستی از زندان جسمش رها شد...!
خنکای نسیم تند اما دل انگیز و صدای هوهوی باد جسمش رو همراه با دست هایی قوی حلقه شده دور کمرش، به آغوش گرفته بود.
هر ذره اوج بیشتر، این حس تازه و هیجان دلپذیر رو با سرعت بیشتری درون قلبش پرورش میداد.
پلک هاش رو محکم تر از قبل روی هم گذاشت و همچون شکارچیای حیلهگر به دنبال خستگی رخنه کرده در جسمش افتاد.
پرواز...!
خواسته ای که فکر میکرد بهش نیاز داره، خواسته ای که حالا میدونست چقدر بهش نیاز داشت.
دست های معلقش در هوا مثل آغوشی مهربان میزبان سرمای بی پروای آسمان بود.
بلندتر از قبل تو دل آسمان پرستاره شب فریـاد زد و اجازه داد صدای بند شده به خستگی از عمق وجودش رها بشه.
صوت بر هم خوردن بال های سیاه از پشت سرش حتی با وجود نغمه بیصدای جاذبه، تو گوشش میپیچید و حس آزادی رو به تمام وجودش هدیه میداد.
سرش رو کمی مایل به پایین گرفت و به منظرهی نسبتا تاریک زمین چشم دوخت. به انعکاس چشم نواز نور ماه بر روی سنگ های شیشه نمای آکوارین قصر و روشنایی چشمک زن شعله آتشدانهای باغ بلوط.
" نمیشد قبلش موهات رو ببندی؟"
صدای دلخور آشنایی رو تو ذهنش شنید و در جوابش آگاهانه خندید.
_ نمیدونستم شب های اینجا تا این حد محشره.
_ خیلی چیزا هست که هنوز نمیدونی.
در جواب نجوایی که کنار گوشش شنید، سرش رو به پشت چرخوند و در حالیکه باد شدید چشمهاش رو میسوزوند، با شوق کوچکی که در نگاهش میرقصید به جونگکوک خیره شد.
_ فکر کنم ما یه قراری داشتیم، خیلی وقته از نیمه شب گذشته.
حلقه دست های جونگکوک دور کمرش محکم تر شد و سرش رو نزدیک تر برد:
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Northern Dancing Leaves | Jungkook
Hayran Kurguصوت بر هم خوردن بال های سیاه از پشت سرش حتی با وجود نغمه بیصدای جاذبه، تو گوشش میپیچید و حس آزادی رو به تمام وجودش هدیه میداد. سرش رو کمی مایل به پایین گرفت و به منظرهی نسبتا تاریک زمین چشم دوخت. به انعکاس چشم نواز نور ماه بر روی سنگ های شیشه نمای آ...