ch5

290 51 39
                                    

سخن نویسنده:این چپتر اسمات دارههههههههه.
بالأخره به هم رسیدن.
خودم خیلی خوشحالم که گند نزدم.

امیدوارم از این چپتر لذت ببرین.
لطفا vote و کامنت بزارین.

***

تونی از هر جهت به گا رفته بود....
فقط دو روز از بودن پیتر پیشش گذشته بود.... تو این دو روز پیتر بهترین همخونه ممکن برای تونی بود.
هر دو به هم احترام میزاشتن و از امن مهمتر پیتر هیچوقت حد و مرزی رو رد نکرد.

و الان....
از یه سمت تو فکر چیزی بود که چو بهش گفته بود و از یه جهت دیگه پیتر کنارش درحال تلوزیون دیدن خوابش برده بود.

اصولا مورد دوم نباید مشکل باشه.... ولی هست.

احتمالا به خاطر کمبود پارتنر تو این مدتشه....
چون هیچ دلیل دیگه ای به سرش میزنه که این پسر انقدر به نظرش خوردنی بیاد.

اوه لعنتی تونی خودتو نگهدار مرد.

یه نگاه به پیتر انداخت و....
موهای فر که رو صورت ساف و سفیدش افتاده،.... لبای صورتیش که یکم باز مونده....و بدن زیرش که تو هودی خودش رو جمع کرده..... پاهای باریک....

خفه شوووووووووو....
تونی سر افکارش داد زد.

اون دیگه داشت دیوونه میشد.... این اصلا منطقی نیست.... نه تونی استارک، مردی که هر زن یا مردی که بخواد رو میتونه تو تختش داشته باشه.... الان داره له له یه پسر ساده رو میزنه؟

تونی یقه لباسش رو کشید.... امروز به طرز عجیبی هوا گرم به نظر میرسید.
کم کم داشت عرق میریخت.

پیتر تو خواب ناله ای کرد....

اوه شت... نه نه نه پیتر این کار رو با من پیر سست عنصر نکن.
تونی حس کرد زانو هاش دارن شل میشن.

لعنت بر پیپر و رودی که اون شب اونهمه از عشق و عاشقی گفتن و اینطوری تونی رو وسوسه کردن.
اینم جوابش....

دیگه خسته شد و بلند شد که بره.
رفت تو دستشویی و به صورتش آب یخ پاشید....

حس کرد سر حال شده...
خوبه اینطور کمتر دیوونه میشه.

و برگشت تو اتاق.
خواست پیتر رو ببره رو تخت که.

حس کرد نفسای ویترین زیادی تند و داغن.
دست رو صورت پیتر گذاشت... اون تب داشت.
_پیتر؟... پیتر بیدار شو...

پیتر چشماش رو آروم باز کرد ولی... این چشما فرق میکردن.
این نگاه همیشگی پیتر نبود.

این نگاه پر از....
هوس بود.... انگار داشت التماس تونی رو میکرد.

تونی آب گلوش رو قورت داد.
_پارکر.... میبرمت رو تخت فقط....

حرف تونی با یه بوسه از طرف پیتر قطع شد.

_آ...آقای استارک...
پیتر باریک و پر تمنا حرف میزد.
دستاش رو دور گردن تونی حلقه کرده بود و ولش نمیکرد.

iron mateWhere stories live. Discover now