همونطور که بخاطر تلاش نافرجامش از خشم نفس نفس میزد به سمت اون به ظاهر دختربچه رفت، جیمینو جلوی چشماش فرستاده بود اونور دروازه و نتونسته بود کاری کنه.
÷برشگردون مویرا، همین الآن.
مویرا همینطور که به یونگی و آمانوک توی دستش نگاه میکرد متوجه قدم هایی که به سمتش برمیداشت شد به صدای بلندش که بهش گفته بود جیمینو برگردونه اعتنایی نکرد کمی ازش فاصله گرفت و چرخی دور یونگی زد.
●۱۳سال.......۱۳سال تمام داشتم فکر میکردم چه بلایی سر آمانوکه کیهیون اومده و چرا هیچ جای درهی تاریکی نمیتونم پیداش کنم. فکر میکردم توسط موکامو نابود شده ولی الآن ببین کجا پیداش کردم؟!
چقدر این چوب دستی بهت میاد ماه من، اگه بخاطر کیهیون نبود تو الآن کنار خودم تو درهی تاریکی بودی ولی اون آواکوی احمق گند زد به همه چیز.÷حق نداری اسم کیهیونو به زبونت بیاری همش تقصیره توعه همش بخاطر اینه که تو یه احمق خودخواهی تو اونو کشتی تو کیهیونو کشتی تو همه چیزو به گند کشیدی.
خشمی که تمام این سالها درونم جمع شده بود یکدفعه داشت فوران میکرد داد میزدم و توی اتاق راه میرفتم حتی یک ثانیه هم نمیتونستم آروم باشم اول کیهیون و حالا هم میخواد جیمینو ازم بگیره. برعکس من اون با آرامش حرف میزد، درست مثل گذشته.
●اینقدر ظالم نباش ماه من، اگر من نبودم دنیا پر از فساد میشد، تجاوز، قتل، دزدی.....
خندهای از روی تمسخر به حرفاش میکنم، چی داره میگه؟ اون واقعا یه احمقه، مثل اینکه باور کرده دنیارو جای بهتری کرده.
÷جوری حرف نزن که انگار همین الآنم وجود ندارن تو فقط گند زدی مویرا، تو یه دختر بچه آسیب دیده بودی و الههی ماه اشتباه کرد که به حرفت گوش داد.
●اشتباه؟؟ میدونی چقدر درد کشیدم؟ میدونی چقدر اشک ریختم؟ میدونی درد اینکه پدرت بدون توجه به اینکه تو بخشی از وجودشی بهت تجاوز کنه چقدره؟ اینکه با دستای پدرت کشته بشی و تیکه تیکه بشی و دفن بشی چقدر درد داره؟ نه نمیدونی چون تو منو داشتی تا نجاتت بدم.
از هر کلمهاش میتونستی زجری که کشیده رو حس کنی هر کملهای که میگفت مثل زهر بود ولی.....
÷از این به بعد برات هر روز روزنامه میفرستم تا بخونی و بدونی چیزی رو درست نکردی.
●درسته، حق با توعه.....نتونستم از همه محافظت کنم ولی خیلیارم نجات دادم. اگر من نبودم شما انسانا الآن داشتین گوشت همدیگه رو میخوردین پس سعی نکن که بهم بگی من کاری نکردم.
÷فقط داری خودتو گول میزنی مویرا، آدما هنوزم بدجنس و ظالمن.
●همون موقع نباید جلوی نسل کشیتون توسط موکامو رو میگرفتم.
YOU ARE READING
Dreamcatcher
Fanfiction-تو دیگه کی هستی؟ +شاید دریم کچر. -مسخره نشو، دریم کچر دیگه چه کوفتیه؟ +همونیه که بالای سرته. -الآن داری جدی حرف میزنی؟ +چی باعث شده که فکر کنی دارم باهات شوخی میکنم؟ -شاید اینکه میگی تو دریم کچری. +تو که فکر نمیکنی همه کابوساتو یه دایره مسخره که با...