PART 33

4.3K 479 365
                                    

طبقِ رَوندِ هر پارت
ووت و کامنت یادتون نره
وَ
متن چک نشده!

*

دختری که در این چند روز بیشتر نقشِ هَمدَم رو داشت تا پرستار، در حالیکه کمک میکرد پسرکِ خندان تیشرتِ گشادِ بیمارستان رو از تَنِ لطیف و عسلی رنگش خارج کنه ، به تاکید وَ توصیه های پزشکیِ لازم برای بعد از مرخص شدن بیماری که به شدت براش دوست داشتنی و به طرزِ عجیبی عزیز بود ، ادامه داد:

_فکر نکن با مرخص شدن از بیمارستان کاملا خوب شدی...نه! بهبودی پَس از سکته قلبی تا شیش الی هشت هفته طول میکشه...تو این مدت از انجامِ یک سِری کار ها منع میشی...از طرفی باید یک سِری کار های دیگه رو همیشه انجام بدی تا مُشکلی پیش نیاد! خوب گوش کن تا به خاطر بسپاری

با لُخت شدنِ بدنش و برخورد هوای سَرد به پوستِ حساسش، لرزی رفت و بازو های لاغرش رو بغل گرفت و پاهای که از قبل شلوارِ ورزشی و گشادِ مشکی رنگی رو به تَن کرده بود رو توی هوا، از تخت آویزون بودن رو تکون داد ...

لبهای قلوه ای و گُل بهی رنگش رو غُنچه کرد و غُر زد:
_چقدر این جمله ها رو میگید؟ خسته شدم...در ضمن خودم بلدم لباس بپوشم...باور کنید حالم خوب شده...اصلا درد ندارم.

پرستار تیشرتِ آبی رنگِ تا شده روی تخت رو برداشت تا هر چه سریع تر آستینهاش رو از دستهای بالا رفته پسرک رَد کنه و به تَنش بپوشونه تا مبادا سرما رو حس کنه:
_تازه توی برگه برای مَردِ تتو دارت هَم نوشتم تا فراموش نکنه...میدونم خوب شدی و حالت خوبه از عشق بازی های شبانه ات روی تخت تک نفره و بدبختِ بیمارستان مشخصه...عشق همیشه جواب میده پسر کوچولو!

تهیونگ تیشرت رو توی تَنش مرتب کرد و با گونه های رنگ گرفته از خجالت، جواب داد:
_عشق بازی چیه؟ اون فقط بوسه قبلِ خواب بود.

دختر با دیدنِ شرمِ پسر خنده بلندی کَرد و به سمتِ کاناپه رفت و کاپشنِ پسر رو برداشت:
_درسته بوسه قبلِ خوابی که یک ساعت طول میکشه

به طرفِ تخت برگشت و با لحنِ خبیث و شیطنت آمیزی ادامه داد:
_بیا بحث رو عوض کنیم...میتونی تا رسیدی خونه بری حموم...اما از آبِ خیلی گرم و سرد استفاده نکن...بیشتر از نیم ساعت هَم طول نکشه...اگه دیدی چشمهات سیاهی میره و ضعف داری سریع از حموم خارج شو...‌مخصوصا اگه قبلش هَم فعالیتی داشتی!

پسرک از روی تخت بلند شد و کاپشن رو از دستِ پرستار گرفت و سریع پوشید..‌.با حرص زیر لب غرید:
_الان مثلا بحث رو عوض کردی؟ نمیخواد تذکر بدی همه اش رو دکترِ بد اخلاق گفت...داخلِ برگه هَم که نوشتی دیگه لازم نیست تکرارش کنی...تو همه اش باعث میشی گُر بگیرم...من یک پسر بچه ام...اینجور حرف ها خجالت زده ام میکنه

𝐂𝐇𝐀𝐑𝐌𝐄𝐑 | 𝐊𝐕 | Where stories live. Discover now