تا حالا اینجا فن گرلی کردم؟
این عزیز کرده رو می بینید؟
چطور انقدر زیباست؟واقعا نمیدونم
الهه زیبایی و تمام!
باور کنید نویسنده هَم به انرژی نیاز داره
کامنت بذارید
البته اگه به داستان علاقه ای داریدمتن چک نشده...مثل همیشه:|
*
در حالیکه جسمِ سبک وزنِ پسر رو، به روی دستهاش بلند کرده بود و سعی میکرد نسبت به بوسه های گَرمی که به گردنش زده میشد، بی تفاوت باشه؛ واردِ اتاق خوابشون شد...تهیونگ کُتِ ضخیم و بلندِ مَردش رو از روی شونه هاش کنار زد و وقتی کتِ مشکی رنگ به کفِ چوبیِ اتاق افتاد، انگشتهای کشیده و ظریفش برای باز کردنِ اولین دکمه پیراهنِ تیره رنگِ مَرد اقدام کردن.
بدنِ پرسیدنی پسر رو ، با احتیاط وسطِ تختِ خوابِ دو نفره که با روتختیِ مورد پسندش تزیین شده بود، گذاشت و همراهش به روی تَنِ نسبتاً لُخت و نَرمش خزید...با ملایمت گونه لطیفش رو نوازش کرد و موهای لَختش رو از مقابلِ پیشونیِ تَبدارش کنار زد...با اشتیاق و مَردمکِ چشمهایب که از شدتِ رضایت برق میزدن به چشمهای خمارِ و وحشی تهیونگ خیره شد و زیر لب کلماتِ عاشقانه ای رو به زبان اُورد...کلماتی که حتی ذره ای نمیتونستن حسِ قلب و وسعت عشقش رو به خوبی توصیف کنند.
با عطشِ سیراب نشدنی لبهاش رو ، به روی لبهای براقِ پسرکش گذاشت و عمیق و پُر حرارت بوسید...از شدتِ نیاز پاهای کشیده تهیونگ دورِ کمرِ جونگکوک حلقه شد و پایین تَنه های نیمه تحریک شده اشون رو بِهَم چسبوند... انگشتهاش به موهای پشتِ گردنِ مَرد چنگ زد و با فشارِ دستهاش سَر مَرد رو برای عمیق و با شدت بوسیده شدن ، پایین کشید و به صورتِ خودش فشرد...
دستهای داغِ پسر بچه که روی شکمِ عضلانی و سفتش کشیده شد، با بُهت از خلسه شهوت بیرون اومد و متوجه شد تمامِ دکمه های پیراهنش باز شده...با اینکه به شدت به بر قراری رابطه جنسی بعد از یک سال نیاز داشت اما ترجیح داد عقب بکشه و بیشتر از این با پسری که زیرِ دستش با کلافگی و خشم نگاهش میکرد، پیش نره.... سلامتی تهیونگ از هر چیزی مهم تر بود!
بدونِ اینکه فاصله زیادی به صورتهاشون بده، با مهربانی روی لبهای خیسش ، زمزمه کرد:
_خوشگل من؟ میدونی که نمیتونیم انجامش بدیم؟تهیونگ که از قطع شدنِ بوسه داغشون ناراضی بود ، نِقی زد و دستهاش رو از دورِ گردنِ مَرد باز کرد و به سمتِ قفسه سینه سفیدش بُرد و نوکِ قهوه ای رنگش رو گرفت و به آرومی کشید:
_آروم پیش میریم...خیلی زود تموم میشه...نگو که نمیخوای؟اگه حرکتهای تحریک کننده پسر ادامه دار میشد، قطعا شهوت و نیاز چشمهاش رو کور میکرد و کاری رو انجام میداد که نباید ، پس مُچِ دستهای پسر رو با تک دستش گرفت و به بالای سَرش قفل کرد...با نوکِ انگشتش لبهای سُرخِ تهیونگ رو لمس کرد و نالید:

ESTÁS LEYENDO
𝐂𝐇𝐀𝐑𝐌𝐄𝐑 | 𝐊𝐕 | 𝖥𝗎𝗅𝗅
Romance- ولت نمیکنم. اینبار از دستت نمیدم. حتی اگه بدونم شبها وقتی توی بغلت، بین بازوهات جا میگیرم، به امید اینکه خوابش رو ببینی چشمهات رو میبندی! حتی اگه بدونم صبحها به امید دیدن اون، توی بغلت چشمهات رو باز میکنی! حتی اگه بدونم موقع صدا زدنم، اشتباهی...