پارت اول فصل دوم:
"فلشبک"
-کارگاه جئون خبرا رو شنیدی؟
پسر که درجهی کمتری داشت گفت و کنار کارگاه، رو صندلی چرخدار نشست.
جئون: دوباره چیشده لی هان؟
پسری که لی هان بود، با بیخیالی جواب داد: دوباره یه قتل اتفاق افتاده.
کارگاه بعد شنیدن خبر سریع از روی صندلی بلند شد و با عصبانیت غرید: قتل شده و تو این همه بیخیالی؟
کمی موند و دوباره ادامه داد: کِی؟
هان: بازرس هایی که رفتن، گفتن قتل صبح امروز ساعت چهار بامداد اتفاق افتاده.
جئون: چهار بامداد اتفاق افتاده و تو الان به من خبر میدی؟
با داد بیشتری گفت و بدون اینکه از پسر جواب بگیره، کتشو از پشتی صندلی قهوهای برداشت و سمت در خروجی پا تند کرد. میون راه رفتنش با یکی از همکاراش تماس گرفت.
جئون: بازرس کیم، حادثه کجا اتفاق افتاده؟
بدون اینکه سلام کنه سریع گفت.
کیم: جئون!... حادثه تو بخش غربی سئول اتفاق افتاده...
نذاشت ادامه بده و گفت: همونجا بمون دارم میام.
و تماس رو قطع کرد. سوار ماشین سفید رنگش شد و به سرعت خودشو به غرب سئول، محل حادثه رسوند. در ماشین رو محکم بست و با نشون دادن کارت شناسایی از نوار زرد رنگ رد شد و خودشو به بازرس کیم رسوند.کیم: جئون اومدی؟
پسر بدون اینکه جوابشو بده سوال خودشو پرسید: کِی و چجوری اتفاق افتاده و کی بوده؟
کیم نفس عمیقی کشید و دستکش های سفیدش رو کند.
کیم: لی سو یون، 22 ساله و دانشجوی کالج بوده که با پنج ضربه چاقو مرده. ولی مرگ تو یه مکان دیگه اتفاق افتاده.
عکسی رو به کارگاه نشون داد و کارگاه هم بعد گرفتن عکسا، به سمت جنازهای که هنوز دورش آدمای شناسایی جمع شده بودن، رفت.
جئون: کی پیداش کرده؟
بازرس دستاشو وارد جیب شلوار پارچهایش کرد و جواب داد: اینجا افراد زیادی رفت و آمد نمیکنه ولی امروز صبح یه پسر بچه با سگش از اینجا رد میشده و جنازه رو دیده.
سمت جنازه خم شده بود و درحال بررسی بود. بدون اینکه دیدش رو از جنازه بگیره، دوباره گفت: این دختر مثل قتل یه ماه پیش کشته شده، اونم با پنج ضربه چاقو درست تو ناحیه های حساس کشته شده بود.
-بازرس کیم بفرمایید این هم تحقیق درمورد چیزی که خواسته بودید.
پسر جوون که بهش میخورد تازه وارد باشه کاغذهایی که پرشده بود از کلمات تایپ شده رو سمت بازرس گرفت. جئون صاف ایستاد و به بازرس نگاه کرد.
کیم: با توجه به چیزی که اینجا نوشته، این دختر باکسی مشکل نداشته و ...
جئون: نمیخواد ادامه بدی فهمیدم کار کی بوده.بازرس کیم با چشمای گرد شده نگاهش میکرد و تازه وارد هم گیج به جئون نگاه میکرد.
کیم: الان چی گفتی؟
جئون: به طرز ضربه ها نگاه کن چی میبینی؟
هم بازرس و هم تازه وارد با دقت به جنازه نگاه کردن ولی چیزی متوجه نشدن. کارگاه هوفی کشید و خودکار آبی رنگشو از جیب پیرهن مردونه سرمهای که خطای زرد داشت بیرون اورد و عکسی که از کل بدن دختر کشته شده بود رو هم بین عکسای دیگه پیدا کرد و شروع کرد کشیدن روی عکس.
جئون: حالا چی؟
عکس رو دست بازرس داد و تازه وارد هم به عکس نگاه کرد و سریع گفت: یه ستاره؟ این چه معنی میده کارگاه؟
جئون: بلک استار. باند مافیایی بلک استار.
بازرس با شادی گفت: درسته حتی من شنیدم کارشون فروش اعضای بدن و اون جنازه یه ماه پیش هم دوتا چشم و قلب نداشت.
جئون سری تکون داد و خودکار رو سرجاش برگردوند و دوباره به جنازه زل زد.
کیم: با رئیس پلیس تماس میگیرم و بهش میگم. تا شب محلشون رو پیدا میکنیم و دستگیرشون میکنیم.
جئون اوهمی کرد و محل حادثه رو ترک کرد. در ماشین رو باز کرد ولی قبل از اینکه بشینه صدای گوشیش بلند شد. اخمی کرد و گوشی رو از جیب شلوار مشکی جینش بیرون اورد و به صفحه گوشی نگاه کرد اخمش بیشتر شد و تماس رو جواب داد: مامان مگه نگفتم وقتی دارم کار میکنم بهم زنگ نزن؟
YOU ARE READING
MASK S2:Castle
Action◗ تمام شده!◖ اسم داستان: MASK: Castle نقاب: قلعه فصل دوم ماسک .・゜゜・✧・゚: *✧・゚:*.・゜゜・ ژانر: مافیایی، پلیسی، جنایی، اکشن. 。.。:∞♡*♥✧・゚: *✧・゚:*♥*♡∞:。.。 خلاصه: ما انسان ها میترسیم که خود واقعی خودمون رو نشون بدیم بخاطره همین همیشه یه ماسک رو صورتمون ه...