آنچه گذشت:
(وی: درسته تو همون باره!
پسر بین حرفای دختر آروم لب زد و دختر اخمش پررنگتر شد و جواب داد: ولی...
نذاشت حرفی بزنه که دراگون پیشدستی کرد و گفت: یا اون دختر رو میاری یا با خواهرت خداحافظی کن!
اما نفس حبس شدش رو بیرون فوت کرد و بدون مشورت گرفتن، آروم لب زد: کجا بیارمش؟.....)*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
دراگون از اینکه خیلی سریع پسر قبول کرده بود، آبرویی بالا انداخت و جواب داد: بیارش بندر خودتون!
جی با چشم برای اما خط و نشون کشید و دختر بدون توجه به رئیسش آروم لب زد: من نمیتونم امروز بیام ولی خودش رو میفرستم. یک ساعت دیگه همونجاست.
دراگون: اوووووو انقدر مطمئنی که میادش و رو حرفت حرف نمیزنه؟
اما سری تکون داد و لب زد: آره اون بچه رو حرف من حرف نمیزنه!
دراگون باشهای گفت و گوشی رو قطع کرد. اما بعد از اینکه مطمئن شد گوشی قطع شده، نفس عمیقی کشید و برگشت سمت وی و رئیس جی.
اما: امممم ببخشید که اینجوری شد!
با شرمندگی گفت و سرشو انداخت پایین.
جی: نه! متاسف نباش چون مسئولیتش پای خودته و هر اتفاقی هم بیوفته مقصرش تویی پس برای من فرقی نمیکنه.
پسر با بیخیالی گفت و چشمای اما رنگ نفرت به خودش گرفت.
+پسرهی غوزمیت!
با خودش گفت و به سمت وی رفت.
وی: همون بار مکانشه و اینکه چطور میخوای بری بندر و خواهرش رو نجات بدی؟
پسر با نگرانی و ابرویی که بالا رفته بود گفت و دختر طلبکارانه جواب داد: ببینم تو سهچهار ساعت پیش به نقشه من گوش ندادی؟پسر لبخند شرمساری زد و آروم لب زد: خب یادم نمیاد!
اما آهی کشید و گفت: ببین بچه های من و جیکی به دوتا گروه درمیاییم و یه گروه میره بار یه گروه هم میره بندر بقیشم که دیگه میفهمی دیگه.
دختر بی حوصله گفت و کنار در اتاق قرار گرفت و برگشت و سری به معنی تعظیم خم کرد و از اتاق خارج شد.***
تو راه بندر بود و با گوشی که توی گوشش بود، داشت با لیلی حرف میزد.
اما: طبق چیزی که گفتم با بچه های جیکی منتظر علامت باشید و بعدا حمله کنید ولی اگه دیدی مشکل داشت، خودت یه کاری کن.
لیلی: فهمیدم!
دختر کوتاه گفت و اما لباشو روهم فشار داد. روی موتور نشسته بود و پشت ون درحال حرکت بود. قبل رفتن چانیول بهش گفته بود که تو بندر یکی رو داره که بهشون کمک میکنه و این عالی بود. تو چند متری بندر از ون جلو زد و ون خیلی عقبتر از بندر نگه داشت و افرادش پیاده شدن و رفتن که تو موقیعت هاشون قرار بگیرن. اما زودتر از دراگون اومده بود تا بتونه کارشو بهتر انجام بده. از موتور پیاده شد و کلاه کاسکتش رو از روی سرش برداشت و به دسته موتور آویزون کرد. خودشم به موتور تکیه زد و تو گوشی از لیلی سوالی پرسید و لیلی هم با جواب "آره" اونو ساکت کرد.
اما: بچه ها همهچی اوکیه؟
چانیول تو گوشی جواب داد: آره!
اما: خوبه! دراگون تو راهه آماده باشید.
چانیول دیگه چیزی نگفت.
YOU ARE READING
MASK S2:Castle
Action◗ تمام شده!◖ اسم داستان: MASK: Castle نقاب: قلعه فصل دوم ماسک .・゜゜・✧・゚: *✧・゚:*.・゜゜・ ژانر: مافیایی، پلیسی، جنایی، اکشن. 。.。:∞♡*♥✧・゚: *✧・゚:*♥*♡∞:。.。 خلاصه: ما انسان ها میترسیم که خود واقعی خودمون رو نشون بدیم بخاطره همین همیشه یه ماسک رو صورتمون ه...