آنچه گذشت:
(به آخر خط رسیده بود و چیزی برای از دست دادن نداشت. اسحلهشو روی زمین گذاشت و دستاشو بالا برد. محکم روی زمین افتاد و ماموری به دستاش دستبند زد.
کوین: زنگ بزنید بگید آمبولانس بیاد. چند نفر مصدوم داریم!
پسر درحالی که به طبقه دوم میرفت، دستور داد.)**✿❀ ❀✿**»»——⍟——«**✿❀ ❀✿**
اما: هه! دیر اومدن ولی خوش موقعه اومدن! راستی جکسون اگه انقدر سروصدا نمیکردید، حتما ته داستان خوش تموم میشد.
جکسون: منظورت چی...
اما دیر شده بود. قبل از اینکه جملهاش تموم بشه، اما خودش رو پایین پرت کرد. اولین اشکش از چشماش جدا شد و توی هوا موند ولی خودش روی ماشین سفید رنگ رئیسش فرود اومد.آخرین چیزی که با چشماش دید، صورت شوک زدهی جکسون بود. چشماش رو بست و خودش رو به دنیای تاریکی تقدیم کرد.
اریک: نــــــــــــــــــه!!!
داد زد و از انبوه آدمایی که اونجا ایستاده بودن و درحال تماشا بودن، گذشت و به سمت تن بیهوش خواهرش دویید.تنها یه کار ازش خواسته بود ولی اون با دیر رسیدن باعث شد جون خواهرش هم از دست بده. بدن بی جون خواهرش رو توی بغلش گرفت و روی برانکارد آمبولانس گذاشت. پلکای خواهرش خیس بود.
اریک: ببخشید آجی کوچولو! من واقعا داداش بیعرضهایم!
آروم توی گوش خواهرش گفت. برانکارد توی آمبولانس قرار گرفت و درش بسته شد.کلا بیست نفر دستگیر شدن که هفت نفر زخمی بودن و به بیمارستان منتقل شدن.
فلیکس: پسر مشکوکی که پشت عمارت بود هم دستگیر کردیم. اونم با ایناست.
اریک سری تکون داد و کنار کارگاه کیم وایساد.
کیم: نمیخوای بری بیمارستان پیش خواهرت؟
کارگاه گفت و دستی به شونهی اریک زد.
اریک: مشکلی نیست تا تهش میمونم!
کارگاه سر تکون داد و با لحن جدیتری گفت: اگه اینجا بمونی، خواهرت برات نمیمونه! پس برو و حداقل برای آخرین بارم که شده ببینش.میخواست کارگاه رو برای اینکه اینجوری حرف میزد، خفه کنه ولی انگار حق با اون بود. تعظیم کرد و همراه با کوین و آرمین، سوار ماشین پلیسی شد و به سمت بیمارستان حرکت کرد....)
دوهفتهبعد
اداره پلیس ملی سئول
(تو این دو هفته کلی بالا پایین شده بودن و بعد از کلی حرف زدن و بحث کردن، تونسته بودن از اون بیست نفر اعتراف بگیرن. و حالا فردا دادگاه داشتن. از روز بعد از اتفاقی که افتاد، تو اداره پلیس غوغایی بود و هیچکس حتی وقت سر خاروندن نداشت. با اعترافاتی که گرفته بودن، تمام افراد دوتا باند رو دستگیر کرده بود. تو این دوهفته تیتر اول اخبار و روزنامه ها شده بودن.
YOU ARE READING
MASK S2:Castle
Action◗ تمام شده!◖ اسم داستان: MASK: Castle نقاب: قلعه فصل دوم ماسک .・゜゜・✧・゚: *✧・゚:*.・゜゜・ ژانر: مافیایی، پلیسی، جنایی، اکشن. 。.。:∞♡*♥✧・゚: *✧・゚:*♥*♡∞:。.。 خلاصه: ما انسان ها میترسیم که خود واقعی خودمون رو نشون بدیم بخاطره همین همیشه یه ماسک رو صورتمون ه...