پارت بیستم از فصل دوم

281 81 70
                                    

شناگر ماهری نبود و نمیتونست خودش رو از دریای نیازهای تمام نشدنیش نجات بده اما هنر صیادی رو خیلی خوب یاد گرفته بود

کیونگسو: جونگینی من امشب اینجا میخوابم!

جونگین پس از شنیدن صدای کیونگسویی که بالشت به دست بالای سرش ایستاده، روی تخت کینگ سایزش به پهلو چرخید و پلک هایی رو باز کرد که به تازگی با مورفین خواب سنگین شده بودند!

جونگین: بیا عزیزم!

اما اونقدر به خودش زحمت نداد تا بدنش رو کنار بکشه و جا رو برای کیونگسو باز کنه!

کیونگسو: گفتم میخوام امشب اینجا بخوابم نه اینکه تا صبح بالای سرت بیدار بمونم!!!

جونگین خودش رو کنار کشید و همونطور که لای پلک هاشو باز میکرد با صدای خمار و گرفته ای غرید

جونگین: چرا بعضی از عادت های بچگیت هرگز مشمول مرور زمان نمیشه؟! مگه صد بار بهت نگفتم وقتی که خوابیدم یهویی بالای سرم ظاهر نشو؟!

کیونگسو بدون توجه به غرغرهای پایان ناپذیر جونگین، بالشتش رو روی تخت طوری از قصد انداخت که به جای نقطه ی خالی کنار جونگین، درست روی

صورتش فرود بیاد و پس از شنیدن آخ مرد بزرگتر، چشماش رو توی حدقه چرخوند!

کیونگسو: دیگه برای خوابیدن روی این تخت ازت اجازه نمیگیرم!

بالشت رو از روی صورت جونگین کنار زد و با چهره ی خشمگینش روبه رو شد و درحالی که به وضوح یکه خورده و از پرت کردن بالشت روی صورت جونگ

پشیمون بود، سعی کرد تا دلش رو دوباره به دست بیاره!

کیونگسو: حتی دیگه برای بغل گرفتنت هم نیازی به اجازه گرفتن ندارم!

همونطور که سرش رو روی سینه ی جونگین تنظیم میکرد، نفس عمیقی کشید و ادامه داد

کیونگسو: ممنون که این حقیقت شیرین رو بهم یادآوری کردی!

جونگین که هنوز از بدخواب شدنش شدیدا کفری بود، باشت رو کنار خودش انداخت و دوباره طوری در جهت مخالف سو چرخید تا سر پسرک از روی سینش به سمت بالشتش سقوط کنه!

کیونگسو: جونگین؟!

کیونگسو اونقدر از حرکت ناگهانی و خالی از احساسات جونگین شوکه شد که نتونه دست و پاهای یخ زده خودش رو حرکت بده!

کیونگسو: هی! حداقل میپرسیدی اینجا چیکار میکنم!

جونگین دستش رو دراز کرد و بالشت کوچک دیگری رو از زیر پای خودش بیرون کشید و روی گوشش گذاشت تا دیگه صدای سو آزارش نده!

جونگین: چیکار میتونی داشته باشی؟! مثل تمام سال های گذشته ماهی چند بار عادت داری تا به بهونه های مختلف سر از تخت من در بیاری و البته طوری بیخوابم کنی تا تمام طول روز بعدش رو درحال چرت زدن بگذرونم! من فردا یه جلسه مهم دارم کیونگسو! لطفا دست از اذیت کردنم بردار!

Jonjini | Kaisoo Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz