صدای قدم های کفش های سیاه رنگ براق پاشنه بلند دختر توی راهروی طویل موزه لوور پاریس طنین انداز بود.قدم هاش هر ثانیه تندتر میشد و کت بلند پشمیش رو روی بدنش مرتب میکرد.مردم با تعجب سمت صدا میچرخیدن تا عامل برهم شکستن سکوت موزه رو بشناسن.
دخترک با رسیدن به نیمکت سلطنتی وسط راهرو،ایستاد و آهی کشیدو گفت:
پدرجون!واقعا فکر نمیکنی الان زمان مناسبی نیست؟مرد که روی نیمکت نشسته بود و با عشق خالص به نقاشی های معروف قدیمی نگاه میکرد،صبورانه لبخندی زد و بعد از مکث گفت:
عجله نکن
دختر آهی کشید و کیف دستیش رو از روی شونش برداشت و کنار پدرش جا خوش کرد و به نقاشی رو به روی پدرش چشم دوخت.
دوکودک و سرتاسر گل روی بوم نقاشی،تنها جلوه ای از قدرت هنر و زیبایی بود.دختر با صدایی کلافه زمزمه کرد:
من رو از کودکی به اینجا میاوردی،طوری که دیگه این نقاشی هارو از حفظم
مرد میانسال خندید و بلاخره نگاهش رو از بوم نقاشی گرفت و خطاب به دخترش گفت:
فکر میکنی بزرگ شدی؟روز به روز کودک تر میشی!
دختر با غر و گونه های سرخ از شرم بازوی پدرش رو گرفت و بدنش رو به شونه پدرش نزدیک تر کرد و گفت:
پدر!من دیگه ۲۷سالمه!
مرد با لبخند نگاهش رو از روی دخترش برداشت و راهروی زیبای تاریخی موزه لوور چشم دوخت،تک تک دیوار ها و زیبایی های این ساختمون،حکایت تاریخ رو زمزمه میکردن.چنان درگیر کارش شده بود که دیگه کمتر از زمان های دیگه به این موزه باشکوه سر میزد.عشق و علاقه ای که به این موزه داشت رو کمتر کسی میتونست توصیف کنه اما با اینحال باید آرامشش رو با سوالش خدشه دار میکرد:
خبری از اون پسر نشد؟
دختر کیفش رو میان دستش فشرد و لب گزید:
نه پدر
مرد،سرش رو تکون داد و ادامه داد:
شاید داره صبر من رو میسنجه
دختر برای مخالفت گفت:
اون از شما میترسه،فکر نکنم غیبتش به این دلیل باشه!
مرد چشم به زمین دوخت و گفت:
سوفیا عزیزم
و بعد دست های ظریف دخترش رو بین دستش گرفت و ادامه داد:
برایت رو اعزام کن
سوفیا موهای لخت سیاه رنگش رو از جلوی چشمان سبز رنگش کنار زد و گفت:
چشم پدر اما شما باید استراحت کنین از وقتی مادر فوت شده...
مرد دست دخترش رو رها کرد و دوباره به زمین زل زد:
YOU ARE READING
Judas (Shotgun S2){Z.M}
Actionیهودای من همه را به صلیب بکش! شام و برزخ را به زمین بیاور هر آنچه که اعتقاد داری را به آتش بکش بوسهتو،سیب شیطان را به تمسخر گرفت.. برای اثبات بی گناهی خودت را حلق آویز کن! اینجا شروع فصل دوم شاتگانه! اگه شاتگان روخوندی قطعا نیا...