-تو نمیتونی نجاتش بدی!
منزجرکننده بود،روی زمین سر خورد،اشک هاش عاجزانه روی روی گونه هاش غلت میخورد.
برای اخرین بار به امید ته دلش چنگ انداخت:شا،شاید بشه شای--
اینبار سیلی محکم روی گونه اش فرود اومد:
بسکن!تو هیچ وقت نمیتونی نجاتش بدی!میفهمی؟!
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
جیمز شاخه درخت رو از روی صورش کنار زد و به پشت سرش نگاهی انداخت که دیوید چراغ قوه رو محکم تو دستاش نگه داشته بود و جایی رو نور میزد که به عقل جن هم نمیرسید پاش رو اونجا بذاره.
ماشین روی پل رها شده بود و اون دو به سمت لبه جاده و دره ی کم عمق حرکت کرده بودن.
اب گل الود کم عمقی از زیر پل جریان داشت و خاک نم دار بود،کفش بروژ اونها،گلی شده بود و به زمین میچسبید.جیمز شاخه هارو کنار میزد و دیوید جلوی پاشون رو نور می انداخت.
دیوید که عرق براقی روی پیشونیش نشسته بود کمی ایستاد و نفس عمیقی کشید.جیمز برگشت و به دیوید خیره شد:چه مرگت شد!؟اینجا سر پایینیه حتی نمیتونی اینم بیای؟کار اداری داره بد فرمت میکنه مرد
دیوید عصبی شد و لبش رو جوید:
خفه شو جیمز! خودت میدونی--
ناگهان جیغ محکمی کشید و باعث شد جیمز وحشت زده بشه ،موهای تنش سیخ شده بود و اطراف رو با سرعت بررسی میکرد:
چیشده!چی دیدی!
دیوید با عصبانیت گفت:
لعنتی جیمز! کتم نخکش شد باز!
وسعی کرد اون نخی که به تیغ شاخه درخت چسبیده بود رو جدا کنه.جیمز در تاریکی مثل یک جغد به دیوید خیره شده بود که سعی میکرد پارچه چین افتاده رو با دستاش صاف کنه.
احتمالا همین امشب،نصف موهاش رو از شدت عصبانیت و حرصی شدن توسط دیوید از دست میداد:
میدونی میخوام چیکارت کنم؟میخوام همینجا بکشمت و چالت کنم! توی احمق عوضی!
به سمت دیوید رفت و مشت محکمی روی سرش کوبید.
دیوید جای ضربه رو مالید و غر زد:داری خستم میکنی مرد! چرا اینقدر اعصابت تخمیه!
جیمز دندون هاش رو بهم میسابید راه رو در پیش گرفت و با کنار زدن یک شاخه بزرگ دیگه،بلاخره به محل جرم رسید که هنوز نوار های اخطار زرد و شب رنگ پلیس زیر شبنم های جنگلی میدرخشید.
دیوید در سکوت پشت سر جیمز راه رو در پیش گرفت با محیط تاریک و منفور زیر پل رو به رو شد.
همه جا روی زمین گل بود و جلبک ها زیر پل سنگی رشد کرده بودن.بوی نم و گل هوا رو پر کرده بود.
YOU ARE READING
Judas (Shotgun S2){Z.M}
Actionیهودای من همه را به صلیب بکش! شام و برزخ را به زمین بیاور هر آنچه که اعتقاد داری را به آتش بکش بوسهتو،سیب شیطان را به تمسخر گرفت.. برای اثبات بی گناهی خودت را حلق آویز کن! اینجا شروع فصل دوم شاتگانه! اگه شاتگان روخوندی قطعا نیا...