آدم ها،وقتی به بن بست یا خستگی میرسن چیکار میکنن؟بعد از قلب شکسته شدشون انگار مغزشون هم از هم پاشیده بود.
مثل آهوی گمشده وسط جنگل که نمیدونست از کجا اومده و کجا خواهد رفت.
گرچه پشیمون میشن از راهی که اومدن اما بعدش به این فکر میکنن،حالا که شده و ما نمیتونیم ازش فرار کنیم.
انگار خودشون هم با خودشون لجبازی میکنن و میخوان از نَفٰسِ شکست خوردشون انتقام بگیرن!
حالا که نه راه رفت هست نه راه پیش، بایستی وایستن و منتظر ماشین چراغ خاموشی باشن که اونارو با خودشون به اعماق دره ببره.زین با حس توخالی،در رو پشت سرش بست.پاهای خستش تن سنگینش رو به اشپزخونه برد.تاریکی به دور از روز های دیگه حالا تسلی بخش روح داغونش شده بود.
اینبار نمیخواست لامپ رو روشن کنه،میخواست از دل تاریکی افکار پوسیدش رو از توی سر دردمندش بیرون بکشه.
روی صندلی،پشت میز نشست و کیف سنگین کارش رو روی میز رها کرد.
چراغ خاموش، راحت تر میتونست به دره سقوط کنه.وارد ده ی سی نشده بود اما از حالا صدای شکسته شدن استخون های کمرش رو میشنید.ساعت ها پشت میز مینشست تا مشکلات دیگران رو حل کنه،شاید مشکلات افتضاح بقیه رو اون هم تاثیر کرده و حالا کاملا انگار روح از بدنش خارج شده بود.
از تو جیب کتش،پاکت سیگاری رو دراورد و تو تاریکی به جعبه نامعلوم خیره شد.
سعی میکرد دور از چشم لیام سیگار بکشه اما گاهی دست اونم رو میشد،البته که بحث و جدل های اونا سر سیگار پایان نداشت،اما الان نمیتونست اهمیت بده پس بدون عذاب وجدان سیگارش رو روشن کرد و روی لب های خشک شدش گذاشت.
دود توی ریه هاش پیچید و با بازدم از دهانش خارج شد.تلاش میکرد مشکلاتش رو وارد زندگیش نکنه اما حالا،زندگیش یک مشکل بود.
میدونست که لین متوجه بوی سیگار پدرش میشد اما اونپسر بیش از سنش شعور داشت،هرگز به پدرش اخطار نمیداد،با سر کوچیک و کودکانش انگار میدونست نباید پدرش رو شرمنده کنه.
یک دم عمیق و بازدم کوتاه،بایددود تو ریه هاش میموند شاید اینجوری کمی از افکار سیاه و الودش رو پاکسازی میکرد.
دست های سنگین خستگی روی شونش نشست و بلاخره شونه های کشیدش،افتاده شد.
ایا دود گلوش رو میسوزوند یا بغض؟سعی کرد نفس عمیق بکشه اما دود غلیظ سیگار باعث شد سرفه ای شدید بکنه.
و بعد انگار زین کنترل خودش رو از دست داد،دونه های درشت اشک بلاخره بعد از ساعت ها تلاش برای عقب رونده شدن به پایین سقوط کردن.
سیگار رو روی میز رها کرد،دیگه اهمیتی نداشت اگر میز چوبی رو همراه با خودش بسوزونه،اخه دیگه تحملی برای زین نمونده بود.
YOU ARE READING
Judas (Shotgun S2){Z.M}
Actionیهودای من همه را به صلیب بکش! شام و برزخ را به زمین بیاور هر آنچه که اعتقاد داری را به آتش بکش بوسهتو،سیب شیطان را به تمسخر گرفت.. برای اثبات بی گناهی خودت را حلق آویز کن! اینجا شروع فصل دوم شاتگانه! اگه شاتگان روخوندی قطعا نیا...