Map (part 21)

36 6 26
                                    

زین درحالی با حوله موهای خیس سرش رو خشک میکرد،از راهرو خونه گذر کرد.لیام زودتر از اون از حموم خارج شده بود.صدای تلویزیون کمی بیشتر از حالت عادی و بقیه روز ها بود،لیام با دقت جلوی تلویزیون روی کاناپه دراز کشیده بود و حوله روی سرش خشکیده بود چون کل حواسش معطوف به تلویزیون شده بود.

زین بدون توجه به حوله خشکیده روی سر لیام مستقیم به سمت اشپزخونه رفت تا یک لیوان پر اب خنک بنوشه،بعد از رابطه جنسی توی بخار گرم و اب داغ،کل گلوش خشک شده بود.

همچنان که اب رو سرمیکشید حوله رو به آرومی روی موهای لطیفش حرکت میداد.نفسی به درون فرو برد و داد زد:

لیام،آب میخوری؟

قبل از پاسخ لیام،زین لیوان رو پر از آب کرده بود و به سمت کاناپه رفته بود اما بالا سرش ایستاد و منتظر شنیدن پاسخی از لیام بود که هرگز از دهانش خارج نشد.
با اخم دوباره صداش کرد:

لیام؟آب میخوری؟

لیام که چشم از تلویزیون بر نمیداشت فقط آروم زمزمه کرد«اره»و زین با اخم لیوان رو توی دستاش چپوند:

گوشات سنگین شده؟

لیام که لیوان رو سر کشیده بود اون رو دوباره توی دستای زین گذاشت و فقط به جمله«دستت درد نکنه»اکتفا کرد و کل بحث رو بست.

زین دست به کمرش زد و لیوان خالی بر دست دیگر به سمت تلویزیون برگشت (باید برنامه جالبی باشه که لیام اینطوری هوش و حواسشو کاملا خرج اون برنامه کرده!)

شبکه ،خبرروز پخش میکرد.تیتر خبری با پس زمینه ای آبی زیر تصویر نمایان شده بود:

-دومنیک فلورِز صلاحیت خود را اثبات کرد-

حالا کنجکاوی توی مغز زین هم ریشه کرده بود.لیوان خالی رو روی میز پذیرایی گذاشت و خودش رو روی مبل رها کرد.
آروم از لیام پرسید:

این کیه دیگه؟

لیام با کمی مکث گفت:

کاندید ریاست جمهوری

زین اخم کرد اما بعد کم کم گره ابروهای مشکیش از هم باز شد،سلول های مغزش بهم متصل شدن و متوجه شد:

،دیگه اخرای سال اجرای برنامه رییس جمهور قبلیه،نه لیام؟

لیام که حالا از حالت درازکش به حالت نشسته دراومده بود  حوله رواز روی سرش برداشت و اون رو روی کاناپه رها کرد و به دسته کاناپه تکیه زد و دستانش جلوی سینه اش گره کرد و گفت:

آره به هرحال از الان تبلیغات شروع شده

زین دوباره به سوی تصویر برگشت،حالا دومنیک فلورِز رو توی تصویر نشون میداد،مستند کوتاهی ازش پخش میشد.

اندام کشیده ای داشت،پوستی گندمی با موهای کوتاه تیره،بینی پهن و چشمانی کشیده اما ریز و لبخندی ملایم بر چهره میزد.
بنظر میرسید مستند درحال معرفی این مرد بود.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 23 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Judas (Shotgun S2){Z.M}Where stories live. Discover now