crybaby (part 18)

36 6 44
                                    

mature content r19+

آب داغ حالا،کم کم سرد میشد ولی،بدن اونها بود که داغ تر و داغ تر میشد.
زانوهای رنگ پریده زین به کف وان مالیده میشد و رنگش به قرمز گراییده بود.
اب به بیرون از وان ریخته و صدای قطرات اب که از گوشه و لبه های وان پایین میریخت تنها صدای غیر زنده توی محیط بود.
پوست تن هردو بهم سابیده شد حتی سلول ها هم از این نزدیکی آتش گرفته بودن.
صدای مالش بدن ها و زمزمه ها جونی به اون حال و هوای ساکت داده بود.
لیام گونه صورتش رو روی سینه گرم زین گذاشته بود و به صدای قلب تند و نا منظمش گوش سپرده بود.
از روی پوست لطیف و نازکش حتی ضربات و ریتم قلبش رو حس میکرد و احساس ارامشی رو درون سینش میکاشت.
اما برعکس لیام،زین کاملا نا آرام و بهم ریخته بود.
لذتی که ارام ارام بر تموم وجودش نازل میشد اون رو به وجد و سرخوشی اورده بود.

با یک دست به پشت سر لیام که موهای کوتاه و اصلاح شده ای داشت چنگ زده بود و با دست دیگرش لبه وان رو گرفته بود تا تعادلش رو حفظ کنه.
لب هاش به شدت  میون دندون هاش گرفته بود تا ازش صدایی خارج نشه با این وجود نمیتونست نفس هاش رو کنترل بکنه.
هربار که پایین میرفت میتونست سرتاسر شکمش،احساس اشنای وجود لیام رو حس کنه.
دیگه یادش نمیومد چند دقیقه هست که به همین منوال ادامه داده،زانوهاش کم کم اعتراض کرد و تونست درد رو توی استخون زانوهاش احساس کنه اما،خیلی وقت بود که لذت به درد چیره شده بود.
دست لیام کمرش رو چسبیده بود و نوازشش میکرد.اهسته،آهسته به زین میفهموند«داری عالی پیش میری»
اما یک دفعه کاملا روی لیام نشست و تکون نخورد،نفس توی سینه هاش به بیرون پرت میشد ولب هاش دل تنگ حس لب های یارش شده بود.

لیام بوسه ای روی سینه زین گذاشت و درعوض این زین بود که لیام رو برای بوسه به سمت خودش دعوت کرد.
لذتی که تو بوسه پیدا میکرد رو هیچ حس اشنای دیگری نمیتونست براورده کنه.
زبان ها درهم تنیده شده بود و لب ها بهم برخورد میکرد.در سر هردو مه های غبارآلودی ایجاد شده بود،خارج از هرگونه فکر،استرس و حتی نگرانی.

همانطور که زین بوسه رو شروع کرده بود،خودش هم تمومش کرد.اما لب های لیام رو به گردن و سینه هاش نزدیک تر کرد،نفس های کوتاه از لذت از سینه اش خارج میشد.
لیام نگاهی به چشم های زین کرد و اروم سینه اش رو بین لب های نرمش گرفت و ناله از دهان زین فرار کرد.
لیام خوب توی این سالها،بدن زین رو کاوش کرده بود.میدونست که سینه های همسرش،مکان خوبی برای لذت بخش تر کردن رابطه جنسی برای زینه.
برق شیطونی تو چشمای لیام برق زده بود.زین که حالا حرکتش رو شروع کرده بود،میخواست کمی اذیتش کنه،البته که این عادتش بود.

  لب هاش رو از سینه زین جدا کرد و اروم با دندون هاش گازش گرفت.
ناله بلند و اعتراض آمیز زین بود که توی گوشاش پیچید.آروم خندید و جای گاز رو لیسید.تک تک کارهاش باعث میشد یک جرقه جدیدی توی بدن زین به وجود بیاد.

Judas (Shotgun S2){Z.M}Where stories live. Discover now