⁷هفت: امتحانِ کوفتی؟

278 61 6
                                    

هنوز در تعجبِ بوسه‌ی اون مَردِ عجیب بودم..
تمامِ هوش و حواسِ من رو به بازی گرفته! اما این غلطه!.. اون سیزده سالِ لعنتی از من بزرگتره! دستم رو بر روی گونه‌م گذاشت و جای بوسه رو لمس کردم. تازه متوجه شدم که اون، زخمی که روی صورتم هست رو بوسیده.. عوضی..

سر جلسه‌ی امتحان بودم. هرچی سوال رو می‌خوندم به هیچ جوابی نمی‌رسیدم. استا بالای سرم ایستاد و برگه‌م رو نگاه کرد.

«جئون! تو که درسخونِ دانشگاه هستی! همه برگه هاشون رو تحویل دادن و رفتن. تو تنها کسی هستی که هنوز برگه‌ش رو نداده!»

«ببخشید استاد..»
«ببخشید استاد؟ اینه جوابت؟»

- پاییز، ۱۱ سپتامبر دو هزار و ده

「𝐀𝐋𝐋 𝐓𝐎𝐎 𝐖𝐄𝐋𝐋 || 𝗩𝗸𝗼𝗼𝗸」Место, где живут истории. Откройте их для себя