Flash back ___
پتو رو از رویِ تنهای به هم گره خوردشون کنار زد و به بازوی نسبتا کلفتِ آلفا که رویِ پهلوش بود نگاه کرد.
-اینو چیکارش کنم!؟
کلافه زیر لب غرید و آروم از دستش گرفته و به سمتِ دیگری گذاشتنش، کمرش بشدت تیر میکشید ولی درده معقد اصلا نداشت، اعترافش سخت بود اما اون یه هرزه هست و عادیه که دردی نداشته باشه به هر حال که به این وضعیت بطوره کل عادت کرده.
آروم از رویِ تخت پایین اومد و خود رو به آئینهی سرویسِ اتاقِ کوچکش رسوند، از کله تا پایِ خود رو چک کرد ولی دریغ از یدونه کبودی؛ صافه صاف!نمیدونست از اینکه پوستش برخلافِ دفعاتِ قبل خراب نشده خوشحال باشه یا بخاطر بوسیده نشدنش از طرفِ آلفا غمگین، البته که نبایدی توقعی داشت ولی جیمین امگایی بود که هر آلفا یا بتایی برای پرستیدن و بوسیدنش گردن میشکوندن حتی شده برایِ یک شب! و این رفتاره آلفا جیمین رو گیجتر و سمجتر از قبل میکرد.
-لعنتی، حتی یه بوس!؟
دستش رو نوازشوار از رویِ گردنِ خود تا قفسهی سینهاش کشید و به سوختگیِ بینش خیره شد؛ وحشتناک بود!
با حرص لب به دندون گرفت و پلکهاش رو بر رویِ هم فشرد تا مانعِ سوزشِ چشمهاش شه.
-ندیده بودمش.
با شنیدنِ صدایِ بیخیالِ آلفا، هول کرده دو دستش رو ماننده صلیب جلویِ سوختگی گرفت و با برگشتن کمی عقب رفت.
-خب که چی؟
یونگی بخاطرِ رفتاره لجباز و بچهگانهی امگا خندید و از کله تا پایِ بدنِ لختش رو از نظر گذروند و طبقِ پیشبینیش پسر نه تنها خجالت نکشید، بلکه شدتِ اخمهاش بیشتر شد.
-پس بگو چرا تاکید داشتی تویِ پوزیشنِ داگیاستایل بفاکت بدم!
با لحنی ساختی گفت و از حرص خوردن جیمین لذت برد، روش رو از پسر گرفت و به سمتِ روشوییِ قدیمی رفت تا آبی به صورتِ پف کردهاش بزنه و حینِ انجامِ تمامِ کارهای بهداشتی و غیربهداشتی، جیمین ماننده یک امگای تخس یجا وایساده و نگاهش میکرد؛ آخر سرم وقتی با حولهی سفیدرنگ نزدیکش شد از بالا تا پایینش رو دید زده و بعده گفتنِ جملهاش از سرویس خارج شد:
-دیشب خوش گذشت.بعدِ به هم کوبیده شدن در، به دیوارهی سرد تکیه داد و دستهاش شل شدن.
اون خاطرهی کوفتی با درده کوفتیترش که هنوز تویِ ذهنش دست و پا میزد، تا کجا میخواست باعثِ آبرو ریزیش شه؟با ده دقیقه کلنجار رفتن، تیشرتِ صورتی و گشاده ولو شده بر لبهی وان که اتفاقا اصلا به رنگِ موهاش نمیومد رو پوشید و بیرون رفت.
-داری میری؟
-نرم؟
-برو
بیتوجه به لحنِ آزار دهندهی یونگی گفت و دره تراس رو باز گذاشت تا هوایِ گرفتهی اتاق و بویِ سکسشون از بین بره.
YOU ARE READING
<MOON OMEGA> امگای ماه
Fantasyامگای ماه، امگایی با بدن و روحیهای ضعیف و در عینِحال زیبا که هرکس نمیتواند شانسِ داشتنش را داشته باشد، چه میشود اگر شانس آنقدر با او بد باشد که جفتِ آلفایی بیرحم شود و چه میشود اگر قبولش نکند؟ [این داستان بازنویسی نشده و دارای صدها اشتباه نگارشی...