▪︎ ▪︎ ▪︎ ▪︎ ▪︎ ▪︎ ▪︎ ▪︎ ▪︎ ▪︎
خفقان محیط و صدای تیز و گوش خراش جوشکاری، که از چند متریاش به گوش میرسید، همراه با تشنگی خارج از تحملش، جهنم بی بدیلی ساخته بود.
جهنمی که تاریکی رو به وسیلهی پارچهی ضخیم مشکی رنگی که روی سرش کشیده شده بود، به چشم هاش میبخشید و گرما رو از کورهی پشت سرش به وجودش تزریق میکرد.ماهیت کورهی روشنِ پشت سرش رو نمیدونست اما هر چه که بود، نیمی از وجودش رو آب کرده بود و چند ثانیه ای میشد که به سراغ نیمِ دیگر رفته بود. لعنتی به کوره و صاحبِ کوره فرستاد و گردن دردمندش رو به این طرف و آن حرکت داد و آهی کشید.
"کسی اینجا هست؟!"
بلافاصله فریادِ مردی به گوش هاش رسید. فریادی که چندان دور به نظر نمیرسید. یک فریاد با صدایی آشنا!
"تا الان چه گوهی میخوردی؟ بیهوش بودی؟"
از زیر لب غرید و منتظر جوابِ صاحبِ فریاد شد.
"یونگی! تو اینجایی؟"
در کمال تاسف، از اینکه هوسوک تمام این مدت کنارش بوده احساس خوشحالی میکرد. انگار بار سنگینی از روی دوش هاش برداشته شده بود.
"نه پس! صدای ضبط شدهام. جاییت آسیب ندیده؟ چرا انقدر دیر بهوش اومدی؟"
چند ثانیه ای سکوت بینشون برقرار شد. به نظر میرسید مرد کوچکتر در حال بررسی خودش و فکر کردن به اینه که آیا آسیبی دیده یا نه.
"آسیب؟ فکر نکنم... تو کِی بهوش اومدی؟"
جلوی چشم هاش جز تاریکی چیزی دیده نمیشد. حتی صدایی جز تیزی جوش دادن تیر آهن به گوش نمیرسید تا از روی اون ثانیه هارو بشماره. طبیعتا گذر زمان هم براش گنگ و نامفهوم شده بود.
"چه میدونم! بین یک تا چهار ساعت مثلا؟"
هوسوک هومی کشید و سری تکون داد. البته که کسی سر تکون دادنش رو ندید. مرد کوچکتر که داشت به دلیل اینجا اومدنشون فکر میکرد، حدسِ رو هوایی زد.
"فکر کنم با سیگار بیهوش شدیم. حتما یه چیزی قاطیش بوده..."
یونگی ابدا باهاش هم عقیده نبود.
"نه! از سیگار هام مطمئنم."
یونگی میخواست جمله اش رو ادامه بده، اگر ناگهان صدایی وسط حرفش نمیپرید. صدایی بم و مردونه که قدرت از هر کلمه ای که میگفت، میچکید.
"مثل همیشه حق با توعه مین! مشکل از سیگار هات نیست."
مرد بعد از گفتنِ این جمله لبخندی زد و قدم هاشو به طرفِ انتهای انبار برداشت. یقهیِ کتِ مشکی رنگِ خوش دوختش رو درست کرد و تک دکمهاش رو باز کرد.
YOU ARE READING
𝐇𝐞𝐫𝐦𝐞𝐬 | 𝐕𝐊
Fanfiction✍︎ هِرمِس ____ 𝐇𝐄𝐑𝐌𝐄𝐒 | 𝐚𝐮 𝐂𝐎𝐔𝐏𝐋𝐄 ↳ 𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤, 𝐬𝐨𝐩𝐞 𝐉𝐄𝐍𝐄𝐑 ↳ 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐦𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐲, 𝐚𝐧𝐠𝐬𝐭, 𝐬𝐦𝐮𝐭... 「⌯ 𝐒𝐔𝐌𝐌𝐀𝐑𝐘 ⌯」 کیم تهیونگِ سی و هشت ساله، رئیس...