Part 14

2.7K 352 113
                                    

پایین پل کنار رود جایی که پاتوقِ همیشگی خودش و جیمین بود نشسته بود
از نیمه‌شب گذشته بود و تعداد ماشین هایی که روی پل رفت و آمد میکردند کم و کمتر میشد

با چشمای غمگینش به ماه زل زد...
کاش میتونست تا خودِ صبح از الهی ماه گله کنه...
ولی چی داشت که بگه؟
مسبب همه‌ی اتفاقات خودش بود...
مسببِ،بهم ریختن دوستیشون...
مسببِ بهم ریختنِ زندگیشون...
و مسببِ به وجود اومدن اون سندروم لعنتی درون قلبِ پاکِ جیمین...

دو روز از آخرین ملاقاتش با جیمین که در خونه‌ی هوسوک بود گذشته بود....
توی این دو روز جمعا شاید 10 ساعت خوابیده بود
هربار که چشم روی هم میگذاشت نگاهِ نمدار و نا امید جیمین پشتِ پلک‌هایش ظاهر میشد

البته که جونگکوک هم مقصر بود...
ولی تهیونگ فقط خودش رو سرزنش میکرد که اگه اونشب بی‌پروا نمیشد و جلوی جونگکوک وا نمی‌داد هیچکدوم از این اتفاقات نمی‌افتاد

ولی باز هم تقصیر جونگکوک بود...
اون بود که شروع کرد...
اون بهش پیشنهاد داده بود...

فلش بک شب اعتراف کوک به ته:

جیمین به خونه‌ی پدر و مادرش رفته بود و تهیونگ بخاطر اینکه جونگکوک تنها بود به خونش دعوتش کرد تا بعد از مدتها دو نفری وقت بگذرونن

الان هم هردو داخل حیاط پشتی خونه‌‌ی ته بودن
تهیونگ لبه‌ی استخر نشسته و به کوک که مشغول شنا کردن بود خیره شد

چند دقیقه بعد جونگکوک از استخر بیرون اومد و با انداختنِ حوله‌ای دور گردنش سمت بار کوچیکی که نزدیکِ در ورودی سالن خونه بود قدم برداشت

و با ریختن شرابِ سرخ در جام های شیشه‌ای سمت تهیونگی که بهش زل زده بود رفت

به نظرِ تهیونگ،جونگکوک واقعا پرستیدنی بود
جوری که از موهای بلندش آب چکه میکرد و قطره‌های آب از روی عضله‌ها و سیکس پک‌هاش به پایین تَنَش میلغزیدند باعث میشد حرارت بدنش بالا بره و چندین بار آب دهانش رو قورت بده

جونگکوک واقعا فاکینک جذاب بود و میتونست بدون هیچ تلاشی همه‌ی نگاها رو جذب خودش کنه
حالا فک کنین جونگکوک فقط با یه باکسری که هر لحظه ممکنه توسط رون های عضله‌ایش جر بخوره رو به روی شما ایستاده!
با اون تتو های فاکی‌ش
قطعا خون دماغ می‌شید!

با قرار گرفتنِ جام جلوی صورتش نگاهشو از سیکس پک های کوک گرفت و هول زده جام رو از دستش گرفت و تشکر کرد
جونگکوک با نیشخند کنارش نشست و با زدن جام ها بهم شرابشو مزه مزه کرد

لحظه‌ای سکوت بینشون برقرار شد
جونگکوک جامِ شیشه‌ای رو به صورت دورانی چرخوند و به تهیونگ که توی فکر بود نگاه کرد

_ هیونگ؟

تهیونگ از فکر بیرون اومد و به کوک نگاه کرد

× هوم؟

Love LovelyWhere stories live. Discover now