حدودِ نیم ساعت از اون اتفاق میگذشت...
تهکوک به ظاهر ، خیلی شیک و آراسته ایستاده بودند و با جدیت درحالِ صحبت با تاجر های ثروتمندِ ژاپنی بودند...اما کسی از حالِ درونی آنها خبر نداشت..
فکر و ذهنِ هر دوی آنها لحظهای از اتفاق نیم ساعت پیش دور نمیشد...
هنوز نتونسته بودند ، و نمیخواستن حرف های جیمین رو باور کنند..با شنیدن صدای آقای ایتاشی ، یکی از تاجرانِ پولدارِ طلا و جواهر های قیمتی به او نگاه کردند
: اوه آقایون.
ایشون امگای شما نیست که توی بغلِ آلفای دیگهایه؟سرِ هر دو با شتاب سمتِ جایی که جیمین و سپ ایستاده بودند چرخید..
با دیدنِ مردی که دستشو دورِ کمرِ باریک امگاشون حلقه کرده و بهش چسپیده خون در رگ هاشون شروع به جوشیدن کرد..اون خودِ عوضیش بود!
همون عوضیی که ادعا میکنه جفتِ جیمینِ!
هان یاشیرو!این دفعه ایدا-کون، که همکارِ ایتاشی بود به حرف اومد.
: اوه بله خودشونن!
اونم باید هان یاشیرو باشه نه؟: آره خودشه!
بنظرم اونا خیلی بهم میان..: همینطوره...
الهی ماه میدونه باید چه کسانی رو جفت هم قرار بده...اونا به طوره کاملا واضحی داشتن به تهکوک تعنه میزدن و تمسخر توی صداشون اینو ثابت میکرد..
جونگکوک نگاهشو از اون دو گرفت و با حرص زبونشو به لپش فشرد...
به تهیونگ که اخمِ پر رنگی بین ابروهاش نشسته بود و جامِ شراب رو محکم بین انگشتاش میفشرد ، نگاه کرد.دستشو دور کمر تهیونگ حلقه کرد و اونو به بدنِ خودش فشرد.
سرشو نزدیکِ گوشش برد و آروم زمزمه کرد:_ اروم باش ته..
خودت خوب میدونی همهی این رفتار ها دروغینه...تهیونگ سر تکون داد و سعی کرد حسِ بدی که در قلبش جا کرده بود رو نادیده بگیره...
با اینکه میدونست همهی رفتار های جیمین با اون مرد دروغینه و داره نقش بازی میکنه بازم تحمل اینکه یکی امگاش رو لمس کنه نداشت....
.
.
(چند دقیقه پیش میز جیمین و سپ)
هیونگاش رفته بودن توی حیاط تا هوایی تازه کنن..
توی افکارش غرق شده بود و هیچ درکی از صدا ها و اتفاقات دور و برش نداشت..حرف هایی که به جونگکوک زده بود درست بودند؟
تهیونگ واسش اهمیت نداشت؟
نمیدونست...اون فقط از این عصبانی بود که جونگکوک همش راجب تهیونگ حرف میزد...
اون میخواست جیمین رو قانع کنه که تهیونگ جفت پا وسطِ رابطهی اونا نپریده ، درصورتی که درست همین اتفاق افتاده بود!!!
YOU ARE READING
Love Lovely
Romanceچقدر ساده بود... فکر میکرد دوسش داره ولی...همش الکی بود یعنی توی این چهار سال همش بازیچه دست اون دوتا شده بود؟ اینقدر بی ارزش بود؟ کاپل: ویمینکوک ژانر: امگاورس_عاشقانه_تریسام_غمگین_هپیاند_آمپرگ؟ روز آپ: پنجشنبه امیدوارم خوشتون بیاد💜 به بقیه ی بوک...