× جیمین بخدا دیگه نمیتونم! بسه لطفا!
تهیونگ با بدبختی نالید و سرش رو به سمتی کج کرد تا جیمین نارنگی که جلوی صورتش گرفته رو توی دهنش نچپونه!
جیمین نوچی کرد و با اخمی ظریف بین ابروهاش غر زد :
× ته. برای اینکه زودتر خوب بشی بدنت باید تقویت بشه! پس باید کلی میوه و اجیل و اینجور چیزا بخوری! اصن حواست به خودت هست؟ خیلی لاغر شدی! چرا به حرفم گوش نمیدی اخه؟
× باشه باشه، از این به بعد فقط گوش به فرمان توعم! هرچی به خوردم بدی میخورم! ولی برای امروز بسه..دیگه نمیتونم چیزی بخورم! حس میکنم الاناست که بالا میارم!
جیمین نوچی کرد و با تردید جواب داد :
+ ولی تو که هنوز هیچی نخوردی!
قبل از اینکه تهیونگ لب به اعتراض باز کنه، چند تقه به در خورد و جونگکوک با ظاهری تمیز و مرتب، همراه با لبخندی بزرگ وارد اتاق شد.
دو روز از بهوش اومدن تهیونگ میگذشت.
توی این دو روز حتی ثانیهای از کنار الفا جم نخورده بودن تا همین چند ساعت پیش...اونم با زورِ تهیونگ! وگرنه جیمین و جونگکوک به هیچ وجه راضی به تنها گذاشتن همسرِ نازنینشون نمیشدن!
تهیونگ از صبح بهشون گیر داده بود تا به خونه برن و سر و وضعشون رسیدکی کنن و اپن تو بعد از کلی بهونه به یه شرط راضی شدندبه خونه برن!
حالا شرطشون چی بود؟
باید نوبتی به خونه میرفتن تا تهیونگ رو تنها نزارن!
تهیونگ هم دیگه چارهای جز قبول کردن نداشت!
میدونست جونگکوک و جیمین خیلی لجبازن!
مخصوصا جیمین!در نتیجه جیمین ساعتای 12 ظهر به خونه رفت تا دوش بگیره و یکم به خودش برسه.
بعد از یک ساعت، درحالی که با سریع ترین حالت ممکن کارهاش رو انجام داده بود به بیمارستان برگشت.جونگکوک هم همینطور.
بعد از جیمین به خونه رفت و ظرف یک ساعت برگشت و حالا اونجا بود!چشمهای تهیونگ با دیدنِ جونگکوک برق زد!
اون میتونست جیمین رو راضی کنه تا اینقدر چیز میز نچپونه توی حلقش!پس اسمشو با ناله صدا زد
× جونگکوکااااا ، کمکم کنننن!
جونگکوک خندهای به قیافهی مچاله شدهی تهیونگ و ابروهای بهم گره خوردهی جیمین کرد و سمتشون رفت.
_هی،چیشده؟ چرا قیافههاتون این شکلیه؟
× جونگکوکا! جیمین میخواد منو تبدیل به یه کوفته قلقلی بزرگ کنه!
×هرکس دیگهای هم باشه همینکارو میکنه!
شدی یه پوست و استخون!جونگکوک که فهمید ماجرا از چه قراره خندید و کنارِ جیمین روی صندلی نشست...
YOU ARE READING
Love Lovely
Romanceچقدر ساده بود... فکر میکرد دوسش داره ولی...همش الکی بود یعنی توی این چهار سال همش بازیچه دست اون دوتا شده بود؟ اینقدر بی ارزش بود؟ کاپل: ویمینکوک ژانر: امگاورس_عاشقانه_تریسام_غمگین_هپیاند_آمپرگ؟ روز آپ: پنجشنبه امیدوارم خوشتون بیاد💜 به بقیه ی بوک...