Part 49

1.7K 255 59
                                    

چند ساعت بعد _, ساعت 10 شب

روی صندلی جلوی میز ارایشش نشسته بود و به صحبت های جونگ‌کوک و تهیونگ گوش میکرد 

× دیدی چقدر شوکه شده بودن؟

خدای من قیافه‌هاشون عالی بود!

جونگ‌کوک با خنده حرف تهیونگ رو تایید کرد و با لحن ذوق زده‌ای گفت :

_ وای اره! دهن همه از از این ورود یهویی باز مونده بود! هیچکس‌ انتظارشو نداشت! همه یه ریز درحال پچ پچ کردن بودن.

جیمین ابرویی بالا انداخت و درحالی که ماسک روی صورتش رو برمیداشت توی اینه به دو‌ الفا نگاه کرد و لب زد :

_ شما از کجا اینا رو دیدین؟

_ دوربین!

تهیونگ جواب و جونگ‌کوک ادامه داد :

_ از بیرون شرکت تا وقتی که اومدی توی اسانسور درحال تماشا کردنت بودیم!‌ نمی‌خواستیم ریکشن کارمندا رو از دست بدیم..

×‌ حتی اگه کارمندا و نمیدیدیم خبرا شوکه.مون میکرد!

پنج دقیقه از ورودت نگذشته بود که فضای مجازی ترکید! 

تیراژ همه‌ی خبر ها شده بود:( پارک جیمین به صنعت مد بازگشت)

(امگای جئون و کیم همه را شوکه کرد)(توجه توجه! پارک جیمین با برگشتش مشتی محکم بر دهان هیتر هایش کوبید!) از بس ذوق داشتم حتی نمیدونستم کدومشونو بخونم!

با لبخند بزرگی که روی لب‌هاش جا خوش کرده بود خیره به حرکات دراماتیک‌وارِ تهیونگ و خنده‌های جونگ‌کوک سری از روی تاسف تکون داد.

جوری که دو الفا با ذوق و عین بچه‌های دو ساله از ورودش به شرکت تعریف میکردن باعث میشد پروانه‌های درون دلش به پرواز دربیان و تپش قلبش‌ شدت بگیره.

دقیقه‌ای توی سکوت گذشت که جونگ‌کوک درحالی که روی تخت جا به جا میشد و از توی اینه به جیمین نگاه میکرد گفت :

_ سونهی رو هم دیدی؟

یادآوری دختر امگا و حرف های زنندش کافی بود تا اخمی‌ بین ابروهاش بشینه و دستی که به سمت موهاش میبرد تا اونا رو‌ مرتب کنه ما بین راه از حرکت بیوفته.

کمی مکث کرد و در اخر درحالی که موهاش رو مرتب میکرد جواب داد :

+ اره..دیدم...

هردو با دیدن اخم های جیمین فهمیدن سونهی زهرش ریخته پس تهیونگ پرسید :

× چی گفت؟

جیمین سعی کرد خودش رو به بی‌خیالی بزنه پس با ارامش ظاهری ابرویی بالا انداخت و درحالی که کرم مرطوب کننده رو برمیداشت گفت :

+ هیچی..حرف زدیم.. چیزی باید میگفت؟

دو الفا که حالا مطمئن بودن اتفاقی افتادن پافشاری کردن.

Love LovelyWhere stories live. Discover now