مفتخرم اعلام کنم که این فیک به پایان رسید🤧
من خیلییی وقت پیش نوشته بودمش و حالا حس میکنم کم و کاستی های زیادی نسبت به فیک هایی که جدیدا نوشتم داره که امیدوارم به بزرگی خودتون ببخشید🫡
درباره روند داستان، دوست داشتم واقع بینانه پیش برم. نمیشد یهو بنویسم که نامجون، جین رو نجات میده و کانگ رو نفله میکنه چون اونوقت ژانر به اکشن/هیجانی تغییر میکرد😂 نامجون یه دانشجوی معمولی بود که توی عمرش احتمالا بزرگترین خلافی که انجام داده میتونست دیر رسیدن سر کلاس باشه. همچنین از دار و دسته کانگ کتک خورد🥲 که همه اینا موجب میشه نتونه حریف اونا بشه.
درباره مشکلات جین هم خب.. نمیشد بگیم اوکی میشه و دوباره صداش و بدست میاره چون به مدت هشت سال مداوم حنجره و گوش هاش توسط کانگ آسیب دیده بودن تا جایی که نتونه ازشون استفاده بکنه. به هر حال جین تونست زندگی خوبی پیدا کنه و در نهایت خوشحال بشه😯
این فیک با اینکه داستان تلخی با کمی مومنت سوییت داشت تموم شد. میخوام تمام تمرکزم و روی فیک جدیدم بذارم که خیلی بهش امیدوارم🫢 و من ممنونم از همه حمایت های شما از داستانِ نه چندان حرفه ای که نوشتم🤗💜
YOU ARE READING
A Silent Voice [NamJin] [Completed]
Fanfictionپسر بالاخره برگشت و با دیدن او آنجا، انگار شوکه شد. دستپاچه اطراف را نگاه کرد. به دنبال چیزی میگشت. دفترچهای برداشت و آن را مقابل چشمهای مشتری بی صبرش گرفت. نوشتهها از قبل آماده بودند. (معذرت میخوام. نمیتونم بشنوم.) کاپل: نامجین ژانر: درام/انگ...