سلام دلبرکان~
نمیدونم از کجا شروع کنم حقیقتش. نمیدونم خوشحال باشم از اینکه سایلنت وویس به این تعداد ویو و ووت رسیده یا ناراحت باشم ازش☠️
سایلنت وویس حدود دو سال پیش نوشته شد و اولین فیکشنی بود که برای بنگتن مینوشتم. اصلا قرار نبود پابلیش بشه، صرفا برای دل خودم نوشته بودمش و یهویی جوگیر شدم که آپش کنم🤦🏻♀️
اصلا از قلمش راضی نیستم و دیر یا زود، قطعا ادیتش میکنم تا خوانندههای جدیدش، نوشته نسبتا بهتری بخونن. در کل میدونم که لیاقت این همه ووت و حمایت رو نداشت و اینکه دنبالش کردید، لطف شما رو میرسونه🫂🧡حالا اومدم اینجا که چی بگم؟
خواستم بگم شما عشقها که با همه نقص و کاستیهای سایلنت وویس، باز هم اون رو خوندین، من یک فیکشن دیگه هم دارم به اسم Mellifluent که چند وقت پیش دو فصلش آپ شد؛ اما حالا قراره که دوباره آپ بشه؛ اما ادیت شده.
همزمان با آپ شدنش اینجا توی واتپد، توی چنل تلگرامی @namjinie هم آپ میشه، به شکل PDF و تر و تمیز در کل🫡
برای کسایی که قبلا خوندنش هم بگم که تغییرات جزئی داره، بعضی چپترها چیزی تغییر نکرده و توی بعضی چپترها ممکنه چیزی اضافه شده باشه. میکاوتهای زیبا...خلاصه که وقتی میبینم سایلنت وویس با این همه ضعیف بودن قلمش انقدر خوانندههای خوب داره، دلم برای ملیفلوئنت میسوزه. خودتون یه نگاهی بهش بندازید، پشیمون نمیشید. تفاوت قلم واقعا مشخصه، زمین تا آسمون!
خستهتون نکنم، ممنونم از حمایتهاتون🫰🏻
YOU ARE READING
A Silent Voice [NamJin] [Completed]
Fanfictionپسر بالاخره برگشت و با دیدن او آنجا، انگار شوکه شد. دستپاچه اطراف را نگاه کرد. به دنبال چیزی میگشت. دفترچهای برداشت و آن را مقابل چشمهای مشتری بی صبرش گرفت. نوشتهها از قبل آماده بودند. (معذرت میخوام. نمیتونم بشنوم.) کاپل: نامجین ژانر: درام/انگ...