4

107 26 20
                                    

🖇🖤⛓
#BehindTheMask
𝐏𝐚𝐫𝐭: #4

درحالی که بوچر داشت به مقرشون برمی‌گشت، پسرا خیلی وقت بود که رسیده بودن و داشتن نفسی تازه می‌کردن. هیویی هنوز رنگش پریده بود و ترسی که از دیدن هوملندر داشت هنوز تو وجودش بود. اون نتونست کمکی کنه اما ویلیام زندگیش رو برای اینکه اونا فرار کنن به خطر انداخت.

ام‌ام و فرنچی بتا رو آروم کردن و بهش قول دادن هیچی نمیتونه بلایی سر مرد بیاره.
ام‌ام گفت "حرومزاده همیشه زنده میمونه"
کیمیکو هم دست عرق کرده مرد رو گرفته بود و بهش لبخند اطمینان بخشی میزد که واقعا بهش قوت قلب داد. با اینکه که بوچر یه عوضی واقعی بود، اون عضوی از تیم هم بود و در نتیجه جز کسایی بود که بتا نگرانش میشد.

بعد از اینکه انی اون خبر رو گفته بود اونا نمی‌تونستن چیزی که شنیدن رو باور کنن. درواقع اونا انتظار داشتن یکی دوتا پرونده از وات پیدا کنن که شرکت رو به دردسر بندازه؛ هیچکس انتظارش رو نداشت همچین اطلاعات مهمی درباره هوملندر پیدا بشه.

اینطوری نبود که اونا این اشتباه رو کنن که اونو کمتر جدی بگیرن فقط به خاطر اینکه اون ابرقهرمان یه امگاست، نه، مخصوصا هیویی اصلا به جنسیت دوم و تفاوت‌هاش اعتقادی نداشت. درعوض، اونا از این حقیقت که وات براساس ایدئولوژی خودش سر هوملندر کوچولو رو با اینکه اگه آلفا باشه قوی‌تره، پر کرده، شوکه شدن.

و مردمِ قوی، نمیتونن امگا باشن.

این باعث شد موهای تن هیویی سیخ بشه. هرچند که اون، هوملندر رو یه ابر روانی میدونست اما هرچی بیشتر از گذشته‌ی اون می‌فهمید بیشتر دلش برای پسری که حالا تبدیل به هوملندر شده می‌سوخت.

فکرشو هم نمیکرد این اطلاعات می‌تونن اونو تا این حد افسرده کنن. درحالی که ام‌ام و فرنچی بقیه مدارک رو می‌خوندن، اون روی مبل قدیمی نشسته بود و خودخوری میکرد. می‌خواست هوملندر رو بکشه، میخواست برای تمام زندگی‌هایی که گرفته بازخواستش کنه اما یه تیکه از وجودش به طرز احمقانه‌ای نمی‌تونست جلوی فکر کردن راجع به اینکه اون یه مرد شکسته شده هست رو بگیره، شکسته توسط دنیایی که به اجبار واردش شده بود.

"چیشده هیویی؟ خوب به نظر نمیرسی... بوچر حالش خوبه-" انی که کنارش رو مبل نشسته بود و با ملایمت کمرش رو نوازش کرد.

بتا گفت و دستی تو موهای موج‌دارش کشید "مربوط به بوچر نیست... خب، نه فقط اون. میدونم که باید خوشحال باشم چون همه‌چیز خوب پیش رفته و واقعا خوشحالم که از هوملندر اطلاعات داریم و می‌تونیم بر علیهش استفاده کنیم ا-اما... این خیلی ریدمانه"

"منظورت چیه؟" انی با صدای آرومی گفت که یکم مرد رو آروم کرد. به دوست دخترش تکیه داد و انی پیشونیش رو بوسید.

"فقط کاش اون تیکه از وجودم واسه هیولایی مثل هوملندر متاسف نبود. کاش مثل بوچر بودم که هرچیزی که خوندم و فهمیدم رو بتونم به راحتی مرور کنم اما... این حالمو بد میکنه که اونا... اون عوضیا اونهمه آزمایش روش انجام دادن... فقط برای اینکه قدرتش رو بفهمن. من-من نمیتونم درباره پسر بچه کوچولویی که توی یه اتاق سرد و سفیده با یه مرد که روپوش آزمایشگاهی تنشه و حتی یه چسه هم بهش اهمیت نمیده فکر نکنم"
اون زمزمه کرد و انگار یچیزی مثل سیب راه گلوشو بسته بود.
ادامه داد "نمیتونم به اونهمه زندگی که گرفته شد فکر نکنم درحالی که می‌تونست جور دیگه‌ای باشه فقط اگه اونا باهاش مثل یه انسان رفتار میکردن"

نمی‌خواست واسه هوملندر اشک بریزه. مردی که باهاش جنگیده بودن دیگه یه پسر بچه کوچولو نبود بلکه یه مرد بالغ بود که بدون پشیمونی جون خیلیا رو گرفته بود و اگه جلوشو نمیگرفتن جون خیلیای دیگه رو هم میگرفت.

انی صورتشو با دستاش قاب گرفت "اینو نگو هیویی. من خوشحالم که شبیه بوچر نیستی، باشه؟ درد دل کردن توی همچین مواقعی خیلی مهمه و اینکه بعد از اینهمه اتفاق بازم همچین حسی نسبت بهش داری چیزیه که درباره تو دوست دارم‌. تو به بقیه اهمیت میدی و سعی میکنی درکشون کنی و خودتو جای اونا بذاری‌؛ مثل بوچر نباش. همینطوری که هستی بمون... دوستت دارم، باشه؟"
هیویی سرشو تکون داد و انی خیلی نرم شروع کرد به بوسیدنش.

بتا زمزمه کرد "فقط فکر میکنم باید عصبانی‌تر از الان باشم. کاری که هوملندر با تو و بقیه کرد... احساس میکنم... احساس میکنم که دارم کاراشو توجیه میکنم و این آخرین چیزیه که میخوام."

انی لبخند مهربونی بهش زد
"تو توجیهش نمیکنی هیویی، تو فقط اون روی غمگین شخصی رو میبینی که ما بهش میگیم 'هوملندر'. اون یکی از محصولات وات‌ـه و با اینکه برای تبدیل شدن به همچین هیولایی مقصر نیست، ما مجبوریم جلوشو بگیریم، فقط هم برای گرفتن انتقام تمام قربانی‌هایی که هیچوقت فرصت مقابله باهاش رو نداشتن."

وقتی صحبتاش تموم شد، در باز شد و ویلیام اومد داخل. بلافاصله همه چشم‌ها سمتش چرخید. مرد جز چندتا خراش چیزیش نشده بود که باعث شد هیویی نفس راحتی بکشه. برای یه لحظه کوتاه، بتا فکر کرد حالا میتونه خودشو جمع و جور کنه اما همون موقع بریتانیایی دهنشو باز کرد و گفت:

"خب بچه‌ها، یه نقشه دارم."

🖇🖤⛓

طوری که انی آرومش کرد✨️🤌🏼
هممون به یکی مثل انی نیاز داریم🥲

عکس و تایپ انی و هیویی رو به پارت 0 اضافه کردم، دوست داشتید چک کنید✔️

کسی تایپش مثل این دوتا هست؟👀

اینطور که معلومه بوچر قراره یه گند جدید بزنه💀 منتظرش باشید😂🤝🏼

ووت؟؛)☆

Behind The Mask (Homelander X Butcher)Where stories live. Discover now