24

81 21 15
                                    

🖇🖤⛓
#BehindTheMask
𝐏𝐚𝐫𝐭: #24

وقتی ویلیام، بکا رو دید فکر میکرد جفت خودشو پیدا کرده. جفتی که همیشه آرزو می‌کرد باهاش خونواده داشته باشه. احساسِ عشق اعتیادآور بود. وقتی تو چشماش نگاه می‌کرد ضربان قلبش بالا می‌رفت. وقتی کنارش بود، لبخند زدن براش آسون میشد. و وقتی که توی بغلش بود چقدر زیبا به نظر می‌رسید. اینا لحظاتی بودن که ویلیام نمی‌خواست فراموشش کنه.

بکا یه بتا بود که آلفا اهمیتی نمیداد اما وقتی پدرش فهمید پسرش توی یه کشور دیگه داره با یه بتا ازدواج میکنه تقریبا وحشت کرد.

"آلفاها به امگاها تعلق دارن" و "یه بتا هیچوقت برات مثل یه امگا نمیشه" دوتا جمله مسخره‌ای بودن که بریتانیایی مجبور بود بهشون گوش بده که فقط تنفرش رو نسبت به پدرش عمیق‌تر میکرد.

ویلیام، بکا رو بیشتر از خودش دوست داشت و این فقط مهم بود.

بریتانیایی هیچوقت از جنسیت دوم نترسید. هیچوقت احساس برتری به خاطر آلفا بودنش نداشت و به کسی که امگا بود از بالا نگاه نکرد. نمی‌تونست باور کنه که به خاطر همچین چیزی، برتری داره و کسی رو برای چیزی جز آلفا بودن که روش کنترلی هم نداره، تحقیر کنه. اون با همه یکسان رفتار میکرد و هیچکس رو به خاطر جنسیت دومش دست کم نمی‌گرفت. برای اون همیشه خودِ مردم مهم بودن نه بیولوژیشون.

میدونست که جامعه اینطوری نیست، مخصوصا حاشیه جامعه. پدر لعنتیش اولین نفر نبود و آخرین نفر هم نبود؛ حرومزاده‌ای که با تحقیر به امگاها نگاه می‌کرد و آلفاها رو جنس برتر می‌دونست.

اگه فقط به حملاتی که به امگاها میشه نگاه کنید میتونید متوجه بشید که یه ذره هم احترام نسبت به امگاها وجود نداره. خب، ویلیام واقعا کسی نبود که تو کار کسی دخالت کنه، اکثر اوقات همین بود اما استثناهایی هم براش وجود داشت.

توی یه بار نشسته بود و چهارمین شات نوشیدنیش رو می‌نوشید و به چرت و پرتای تلوزیون نگاه می‌کرد. متاسفانه براش به یه برنامه آشغال تبدیل شد چون به جز جان، بعضیای دیگه هم از سِون اومده بودن.

وات یه بار دیگه قهرماناشو جلوی دوربین آورده بود تا بتونن درمورد زندگی شخصیشون به مردم بگن.

کویین مِیو، اِی‌ترین، دِ دیپ و همچنین پسر طلایی آمریکا، همشون کنار هم روی مبل نشسته بودن و به مجری‌ای که نیم ساعت داشت با سوالاتش دهنشونو سرویس میکرد، لبخند مصنوعی میزدن.

این یه تلاش دیگه از شرکت بود تا بتونه قهرمان‌هاشو به مردم نزدیک‌تر کنه. حداقل این چیزی بود که بوچر درباره‌ش فکر میکرد. این برنامه همه‌ش درباره اونا بود چون مردم دوست داشتن همه‌چیز رو بدونن.

"هوملندر یه آلفای واقعیه. اگه یه جوون بی‌مصرف میخواد یاد بگیره چطوری آلفا باشه باید ازش درس بگیره! وقتی هم کسی چیزی بهش بگه و بگه کارش اشتباهه اهمیتی نمیده. فقط به جنده‌هایی که مثل دخترای خراب اینجان اهمیت میده. خدا اونو واسه رهبری انتخاب کرده."
آلفایی که با فاصله دو صندلی از بوچر، کنار دوستش که اونم آلفا بود نشسته بود اینو گفت.

Behind The Mask (Homelander X Butcher)Where stories live. Discover now