Behind The Mask (Homelander X Butcher)

12

🖇🖤⛓
#BehindTheMask
𝐏𝐚𝐫𝐭: #12

ویلیام حس میکرد به بکا خیانت کرده. مردی که زندگیشو داغون کرده بود، رو سینه‌ش دراز کشیده بود و احتمالا الان داشت به ضربان قلبش گوش میداد و آروم نفس می‌کشید. قهرمان انقدر معصوم و کوچیک به نظر می‌رسید که آلفا حتی میترسید موهاشو بزنه پشت گوشش.

شاید فکر میکرد این همون لحظه‌ی آرامشی بود که ویلیام به ندرت حسش میکرد و این یه نشونه بود تا بیخیال همه‌چیز بشه. نه بیخیال وات و نقشه‌ای که چید تا سوختن کل شرکت رو ببینه، بلکه بیخیال نفرتی بشه که از درون داشت نابودش میکرد و مقصرش شکاف بزرگ ایجاد شده بین خودش و زنش بود. اون میدونست که هوملندر کسی بود که همه‌چیز رو نابود کرد و فقط به خاطر اون بود که بکا نمی‌تونست قبل از مرگش یه بار دیگه هم خوشحال باشه.

بکا خیلی از اون قوی‌تر بود، انقدر قوی که آلفا فقط با نگاه کردن بهش، احساس ضعف می‌کرد. اون زخم‌های گذشته رو تنهایی تحمل کرده بود تا از پسرش محافظت کنه. اون میدونست که تنها راهی که میتونه توش خوشحال باشه، بودن با رایان‌ـه. بکا سعی کرد بهش بگه ولی اون با لجبازی گوش نداد.

لبخند کمرنگی زد و به این فکر کرد که احتمالا الان بکا داره بهش نگاه میکنه و سرشو تکون میده. احتمالا داره میگه که این یه حرکت عادیه ویلیام بوچره، که سرشو به دیوار می‌کوبه و بعدش سعی میکنه یه راهی واسه حل مشکلاتش پیدا کنه که اتفاقا کارساز هم هست.

اگه بکا می‌تونست بیخیال اتفاقی که براش افتاده بشه، شاید اونم می‌تونست یکم با خودش صلح کنه. شایدم این قدمی بود که باید برمی‌داشت تا بالاخره بتونه وات رو نابود کنه.

با خودش فکر کرد "هممم، این همون تمرکز بعد انزاله؟"

🖇🖤⛓

جهت یادآوری بگم
جان به بکا (زن بیلی) تجاوز کرد و بکا خودشو گم و گور کرد. زندگی بیلی به فاک رفت و بعدشم معلوم شد بکا از جان حامله بوده🗿 بعد اینکه بکا مُرد، پسرشون (رایان) پیش یکی از دوستای بیلی زندگی میکنه😐😂💔

به خاطر همین بیلی یجورایی عذاب وجدان داره و سردرگمه🙄💔

از طرف دیگه نویسنده درمورد اینکه یه امگا چطور تونسته یه بتا رو حامله کنه توضیحی نداده و انگار به اتفاقات سریال بی‌اهمیت بوده ولی به نظر خودم تنها توضیح مناسب براش استفاده از داروهایی هست که وات بهش میداد تا وانمود کنه آلفاست. تو خود سریال هم دیدیم که جان وقتی رفت پیش دکتر ووگلبام، فکر میکرد عقیمه... پس...؟👀

☆↤⭐️