51 (spin-off) 🔞

106 21 29
                                    

🖇🖤⛓
#BehindTheMask
𝐏𝐚𝐫𝐭: #51
(spin-off)

~🔞

جان داشت به دستبندی که توی دستاش بود نگاه می‌کرد و ویلیام هم به امگا نگاه می‌کرد.

جان به آرومی گفت "ویلیام، نمیدونم میتونم انجامش بدم با نه"

بریتانیایی با دیدن چشمای آبی رنگِ پُر از تردیدش لبخند زد "مهم نیست. فقط میخوام امتحانش کنی، میدونی؟ یادته واسه اولین بار موقع نگه داشتن ارگاسمت هم مطمئن نبودی؟ مطمئن نبودی بتونی خودتو نگه داری ولی عاشقش شدی. درمورد دستبندا هم همینه. البته که اگه برات زیادی بود میتونی از کلمه امن استفاده کنی و آزاد بشی ولی میخوام ببینم تا کجا میتونی پیش بری."

قهرمان لب پایینیش رو گاز گرفت و سری تکون داد و گفت "باشه، دقیقا نمیدونم باید چیکار کنم، اما سعیمو میکنم"

ویلیام بهش لبخند زد و بوسیدش. با دستبند دستاش رو به دو طرف تخت بست تا امگا حرکتی نکنه. وقتی بالاخره دوست پسرش رو توی اون حالت دید که دقیقا روبروشه، خوشش اومد و دیکش یکم هارد شد.

بیلی به آرومی حرف زد "بی‌حرکت بمون بیبی، میتونی برام انجامش بدی؟"

به تمام حرکات قهرمان توجه نشون می‌داد تا یه نشونه از نارضایتی پیدا کنه. متوجه شده بود که امگا دوست داره خوشحالش کنه، چیز خوبی بود اما داشت افراطی می‌شد. از ترس اینکه اگه انجامش نده و ویلیام ناراحت بشه از خط قرمزاش رد میشد تا بتونه ویلیام رو خوشحال کنه؛ و درحالی که آلفا فکر می‌کرد اشتیاقش برای خوشحال کردن خیلی قشنگه، اینو هم می‌دونست که اینکار سالم نیست و نتیجه ترسِ شدیدِ جان به خاطر ترس از دست دادن کساییه که عاشقشونه.

نمی‌خواست بلوند وقتی ناراحته سکوت کنه فقط هم به خاطر اینکه می‌ترسه اون ناراحت بشه یا هرچیز دیگه، به خاطر این هی چک می‌کرد ببینه راضیه یا نه. اینکه جان می‌تونست خیلی راحت خودش رو آزاد کنه دلیل نمی‌شد تا بتونه فانتزی ویلیام رو خراب کنه چون این اصلا خوب نبود.

مرد جوون‌تر که نمی‌تونست حرکت کنه با خجالت گفت "آ-آره"

بوچر زمزمه کرد "خوبه~" و گردنش رو بوسید.

شروع کرد به کار کردن رو گردن بلوند، گازش گرفت و بوسیدش، بعضی جاهاش رو مک زد و با انگشتاش لمس کرد. امگا ناله‌ای کرد که واسه گوشای بریتانیایی مثل موسیقی بود. به آرومی شروع کرد به باز کردن دکمه‌های پیراهنش.

هر قسمت از بدنش که معلوم می‌شد رو با لباش کاور می‌کرد. سینه مرد رو بوسید و اینکارو از شکم تا پهلوش هم ادامه داد. درحالی که آخرین دکمه رو باز می‌کرد دستشو روی پوست بیشتری که معلوم شده بود کشید.

دقیقا می‌دونست چطوری رفتار کنه تا جان احساس خوبی داشته باشه چون جفتشون به اندازه کافی همدیگه رو لمس کرده بودن و تمایلات همدیگه رو هم خوب می‌دونستن.

Behind The Mask (Homelander X Butcher)Where stories live. Discover now