❤️🩹Misunderstand❤️🩹
❤️🩹سوء تفاهم❤️🩹
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
همچی از جایی شروع شد که تصمیم گرفتم گل رزش باشم و اون شازده کوچولوم💫🌹
_ میخوام از این به بعد تو گل رزم باشی قبولم میکنی؟
+ دوست دارم شازده کوچولو
***********
+ تو اصلا متوج...
از بالای پله ها به سالن نگاهی انداختم ، چراغ ها خاموش شد نور روی بابا متمرکز شد
جیهیون: از همگی ممنونم در این مراسم حضور پیدا کردین ، امشب برای من روز خاصیه ، روزی که من میتونم با خیال راحت استراحت کنم و همهی دردسر هام روی دوش پسرم بذارم و برم
همه افراد تو سال همراهش خندیدن ، لبخند زدم
جیهیون: پسرم تهیونگ تازه از امریکا برگشته و همتون باهاش اشنایی دارید همچنین از استعداد هاش ، من تصمیم گرفتم خودم بازنشسته کنم و پسرم جای خودم بذارم که مطمعنم پزشک و مدیر بهتر از من میشه
همه برای بابا دست زدن سمت پله ها و کم کم پایین رفتم کتم صاف کردم ، نور روی من متمرکز شد همه برگشتن سمتم جدی سمت بابا و پدربزرگ رفتم و کنارشون ایستادم دستش روی شونهام گذاشت
جیهیون: رییس جدید بیمارستان کیم جون معرفی میکنم ، پسرم کیم تهیونگ
وکیل اومد سمتمون پرونده بیمارستان جلوی بابا نگه داشت ، بابا امضا و مهرش کرد پرونده جلوی من نگه داشت امضاش و مهرش کردم
وکیل: تبریک میگم
سرم تکون دادم چراغ ها روشن شد مهمون ها یکی یکی میومدن جلو تبریک میگفتن بچه ها اومدن سمتم ، با دیدن پسر بچهای که کنار نامجون راه میرفت و دختر بچهای که بغل یونگی بود شکه شدم ، نامجون دستش جلوم دراز کرد دستش گیج گرفتم
نامجون: تبریک میگم رییس کیم
تهیونگ: ممنون هیونگ از همگی ممنونم ولی ، این بچه ها...جریان چیه!!؟؟
خندیدن نامجون پسر بچه سمتم هل داد
نامجون: مینهو به عمو تهیونگت تبریک بگو
پسر بچه دستش جلوم نگه داشت هنوز سوالی نگاهشون میکردم
مینهو: سلام عمو اسم من کیم مینهو و 4سالمه
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
ای خودااا مینهو😍😍
دستش گرفتم لبخند زدم
تهیونگ: سلام عزیزم از دیدنت خوشحالت شدم
دستش از دستم جدا کرد یونگی با اون دختر بچه نزدیکم شد