از دید تهیونگ
ضربان قلب سوهی چک کردم
تهیونگ: حالت بهتره؟
سرش آروم تکون داد لبخند زدم
سوهی: جیمینی نمیاد دیدنم!؟
خواستم چیزی بگم که اقای سانگ عصبی از روی مبل بلند شد
سانگ: سوهی!اسم اون دکتر بی مسئولیت نیار اون باعث شد حالت بد شه!
ابروهام بهم نزدیک شد از حدش زیادی گذشته بود
سوهی: بابا!اینجوری نگو جیمینی دوست منه
سانگ: سوهی....
تهیونگ: اقای سانگ میشه باهاتون صحبت کنم؟
سرش تکون داد برگشتم سمت سوهی لبخند زدم
تهیونگ: سوهی من کمی بابات صحبت میکنم
برگشتم سمت در از اتاق خارج شدم اقای سانگ هم پشت سرم اومد برگشتم سمتش جدی بهش خیره شدم
سانگ: مشکلی هست؟
تهیونگ: بهتره مراقب حرف زدنتون باشید
سانگ: ببخشید!!؟
تهیونگ: دیروز به دلیل اتفاق پیش اومده ازتون عذرخواهی کردم و خودم شخصا مسئولیت همچی به عهده گرفتم و حتی سیلی که به اقای پارک زدین نادیده گرفتم ، ولی اینکه هنوز به کاراموز من توهین میکنید عصبیم میکنه ، البته خانواده اقای پارک خیلی لطف کردن کاری به شما نداشتن چون روی وارث بیمارستان پارک هوا دست بلند کردین بهتره مراقب رفتارتون باشید و اینکه وقتی کنار سوهی هستین از خشونت استفاده نکنید ایشون بیمار من هستن و من نسبت به بیمارهام خیلی حساسم ، روز خوش
متعجب و ترسیده نگام میکرد تعظیم کردم پشتم بهش کردم سمت آسانسور رفتم موبایلم زنگ خورد سوار آسانسور شدم طبقه PH زدم موبایلم از جیب روپوشم در اوردم تماس وصل کردم
تهیونگ: سلام بابا
جیهیون: سلام پسرم
تهیونگ: مشکلی پیش اومده تماس گرفتین؟!
جیهیون: نه فقط میخواستم بپرسم حال سوهی بهتر شده؟
تهیونگ: بله ، همین الان چکش کردم حالش خوبه
جیهیون: اهه خداروشکر حال جیمین چی؟اون خوبه؟!
تهیونگ: نمیدونم خبری ندارم
جیهیون: برو پیشش
متعجب از آسانسور خارج شدم
تهیونگ: کجا برم!!؟
جیهیون: پسرهی احمق!برو پیش جیمین الان حتما خیلی نگران و ناراحته حال سوهی ، برو بهش بگو حالش خوبه
تهیونگ: ولی من کار دارم!
جیهیون: فقط تو دکتر اونجا نیستی!بهت میگم برو پیشش منم تا 1ساعت دیگه میام بیمارستان
BINABASA MO ANG
🩺мιѕυnderѕтand🩺
Fanfiction❤️🩹Misunderstand❤️🩹 ❤️🩹سوء تفاهم❤️🩹 🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹 همچی از جایی شروع شد که تصمیم گرفتم گل رزش باشم و اون شازده کوچولوم💫🌹 _ میخوام از این به بعد تو گل رزم باشی قبولم میکنی؟ + دوست دارم شازده کوچولو *********** + تو اصلا متوج...