☆SeKai☆

80 20 4
                                    

- کیم جونگین!با تذکر دکتر اوه، تو جاش پرید و هول کرد:- ببخشید دکتر! و خجالت‌زده، پشت یکی دیگه از انترن‌ها قایم شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


- کیم جونگین!
با تذکر دکتر اوه، تو جاش پرید و هول کرد:
- ببخشید دکتر!
و خجالت‌زده، پشت یکی دیگه از انترن‌ها قایم شد. دست خودش نبود که بچه‌ها نقطه‌ضعفش بودن و با دیدن دختر کوچولوی تخت کناری که چشماش پر از اشک بود، حواسش از توضیحات دکتر پرت شده بود. سهون با دیدن خجالت و هول شدن دانشجوی خوب و باهوشش، کمی عذاب‌وجدان گرفت. همه می‌دونستن دانشجوی موردعلاقه‌ی دکتر اوه کیه و بخاطر همینم بیشتر به اون پسرک بااستعداد و همیشه ساکت، گیر می‌داد تا از سمت هم‌کلاسی‌ها و هم‌رده‌هاش اذیت نشه.
- بیا جلو.
جونگین وقتی دید که دکتر اوه اونو مخاطب قرار داده، با تردید جلو رفت و روبه‌روش ایستاد. سهون اشاره‌ به پسربچه‌ای کرد که مشغول صحبت و تدریس در مورد پرونده‌ش بود و اون بچه هم داشت با چشم‌های درشتش نگاهشون می‌کرد. پرسید:
- برای این مورد اندوکاردیت قلب، چه درمانی بهترین جوابه؟
جونگین کمی فکر کرد و سریع جواب داد. اون همیشه بهترین بود:
- هنوز پیشرفت نکرده و سن بیمار کمه. آنتی‌بیوتیک کافیه.
سهون لبخند بزرگی زد و با افتخار نگاهش کرد. چیزی که گفت اون‌قدری آهسته بود که فقط جونگین شنید و بازم سرخ شد:
- پسر خودمی!

 °• روزمره‌نویس متوهّم اکسو •°Where stories live. Discover now