☆BaekSoo☆

104 30 5
                                    

- اینجا جای کسیه؟کیونگسو سرشو بلند کرد و به پسر جوونی که بالاسرش ایستاده بود و با لبخند نگاهش می‌کرد، خیره شد

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.


- اینجا جای کسیه؟
کیونگسو سرشو بلند کرد و به پسر جوونی که بالاسرش ایستاده بود و با لبخند نگاهش می‌کرد، خیره شد. اون داشت به صندلی خالی کنارش اشاره می‌کرد.
- نه نه. بفرمایید.
پسر با تشکر کوچیکی در سکوت کنارش نشست.
نیم ساعت دیگه شماره‌ی پروازها اعلام می‌شد و کیونگسو با بی‌قراری به تابلوی روی دیوار نگاه می‌کرد؛ با اینکه اونجا بود اما باز هم استرس داشت که نکنه از پرواز جا بمونه!
دست گرمی که روی زانوش نشست، حواسشو از جلوش پرت کرد و نگاه متعجبش رو به اون پسر داد. بکیهون لبخند خجلی زد و گفت:
- اینطور که پاتو تندتند تکون می‌دی، معلومه که استرس داری. کنچانا! آروم باش! اولین بارته که سوار هواپیما می‌شی؟
- نه اولین بار نیست.
آروم جوابشو داد و بکهیون که دید لحن اون پسر هنوز دوستانه‌ست، بیشتر جرات کرد تا سوال بپرسه:
- آمم... مقصدت کجاست؟
+ نیویورک. شما چی؟
- من هم!
بکهیون با شوق گفت و کیونگسو لبخندی زد که طرح قلب لب‌هاش باعث شد مردمک چشم‌های بکهیون بلرزه.
- چه عالی! پس یه همسفر عالی نصیبم شده!
کیونگسو خواست در جوابش چیزی بگه ولی با کار یهویی پسر شوکه شد:
- بستنی می‌خوری؟
و بستنی لیوانی بزرگی جلوی صورتش گرفته شد و لبخند بزرگ و دندون‌نمای پسر جوون کنارش، باعث شد اونم لبخند بزنه..‌.

 °• روزمره‌نویس متوهّم اکسو •°Donde viven las historias. Descúbrelo ahora