☆ChenSoo☆

24 4 0
                                    

جونگده با عصبانیت غرید و با خشمی که دیگر نمی‌توانست کنترلش کند، گونه‌ی کیونگسو را بین دستانش فشرد تا جایی که لب‌های قلبی شکل پسر جمع شدند و اخم عمیقی بین ابروانش نشست

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگده با عصبانیت غرید و با خشمی که دیگر نمی‌توانست کنترلش کند، گونه‌ی کیونگسو را بین دستانش فشرد تا جایی که لب‌های قلبی شکل پسر جمع شدند و اخم عمیقی بین ابروانش نشست.

- نمی‌خوای بفهمی؟؟ تو هرگز نمی‌فهمی! حسش کن، نمی‌تونی این عشق لعنتی منو احساس کنی؟!

+ من هرگز نمی‌تونم عشق یه پلی‌بوی عوضی که با همه لاس می‌زنه رو احساس کنم!

کیونگسو با عصبانیت، زیرلبی غرید و این حتی جونگده را کلافه‌تر کرد:
- من فقط می‌خواستم خودمو سرگرم کنم... چون می‌دونستم که تو هیچ علاقه‌ای به من نداری...

+ پس چرا الان تو این موقعیت فاکی فکر کردی که من بهت علاقه دارم و به خودت جرات دادی که اینجوری با من رفتار کنی کیم جونگده؟!

- چون این هواپیمای لعنتی داره سقوط می‌کنه و من نمی‌خوام با حسرت بمیرم!

 °• روزمره‌نویس متوهّم اکسو •°Where stories live. Discover now