'in my villains soul~37

71 28 8
                                    


-اون هیچ سابقه ای به عنوان یه مهاجر نداره..اسمی که ثبت شده با اسم واقعیش فرق میکنه و درضمن..حامله س !!

ییبو پووفی کرد و چشماش رو تو حدقه چرخوند

ییبو: هیچ کدوم از اینا به اندازه ی کافی مشکوک نیست..در جریان حامله بودنش بودم..ادرسش رو برام بفرست.. خودم میرم دنبالش!

...

عطر قهوه با ورود خدمتکار تو اتاق پیچید

ژان سینی رو از سیدنی گرفت و به سمت میزش رفت که در حال حاضر وون بین پشتش درحال کار بود

ژان: چطور پیش میره؟؟

وون لیوانش رو سر کشید و میز رو دور زد تا به ژان برسه

وون: ی سری ادرس هست

ژان با ظرافت مخصوص به خودش خم شد و سعی کرد اسلاید مورد نظرش رو باز کنه و در این بین عطر متفاوتی که انگار از وون بین بود زیر بینیش پیچید

با حس بدی که بخاطر اون عطر ذهنش رو پر کرده بود بدون اینکه نگاه از مانیتور بگیره پرسید.

ژان: عطرتو عوض کردی؟؟

وون که تمام حواسش رو به کارش داده بود با گیجی به سمت ژان برگشت

وون بین: چی؟؟

ژان بینیش رو چین داد و گرفت

ژان: میگم عطرتو عوض کردی؟؟ بوی عطر زنونه میدی..که خیلیم تنده

وون با شک خودش رو بو کرد..با یاداوری شب قبل که تو کلاب بود ابروهاش رو چین داد.. راست میگفت بوی عطر تندی روی لباسش مونده بود..

خودش حس نمیکرد ولی انگار بوی اون عطر مونده..حتی بیاد نمیاورد اون عطر برای کی بود..فقط هاله ی محوی از زنای مختلف بیاد داشت که به نوبت تو اغوشش میرقصیدن

زبونی به لبش کشید و سعی کرد موضوع رو بعد از توضیح دادن پرت کنه

وون بین: نه احتمالا بوش رو تنم مونده

ژان با تیزی ابرویی بالا داد

خیلی اروم پشت وون بین قرار گرفت و صندلی رو به سمت خودش برگردوند

شاید میتونست از زیر زبون این ادم موذی که از قضا پلیس هم هست یکم حرف بکشه البته به روش خودش!

ژان: حرف بزن!!

با شوکی که بخاطر حرکت ناگهانی ژان بهش وارد شده بود جواب داد

وون بین: چی بگم خب؟؟ چیشدهه

ژان: این بوی عطر کیه رو پیرهنت که حتی بعد از شستشو هم نرفته؟؟

وون بین اخمی کرد و سعی کرد صاف بشینه که ژان با کف دست به شونه ش کوبید و اونو سرجاش برگردوند

~Infinity Where stories live. Discover now