❤︎11𝐓𝐡 𝐏𝐞𝐭𝐚𝐥❤︎

4.3K 801 48
                                    


در حالی که دیگه توانی توی دست و پاهاش نمونده بود، مشتی به سمت مرد پرتاب کرد و متقابل با مشتی که سمتش روونه شد، روی زمین افتاد. در سمت دیگه هم جونگ‌کوک متقابل روی زمین افتاد. هر دو مرد در حالی که نفس نفس می‌زدن، بی توجه به تنشی که بینشون حس می‌شد، نفس‌های عمیق می‌کشیدن تا کمی ضربان قلبشون به خاطر کتک‌کاری چندین دقیقه‌ایشون آروم بگیره. گوشه‌ی لب‌های هر دو زخم شده و رد زخم‌های کوچکی روی گونه‌هاشون گذاشته شده و یقه‌ی لباس‌هاشون چروک شده بود.
جونگ‌کوک آب دهانش رو قورت داد و در حالی که پهلوش رو به خاطر درد خفیفش می‌فشرد، نیم خیز شد و نیم نگاهی به مرد امگا که همچنان نفس نفس می‌زد انداخت. بینیش رو بالا کشید و نگاهی به آسمان انداخت. حالا هوا کاملاً تاریک شده بود و هیچ نوری اطراف به چشم نمی‌خورد.
تهیونگ هم متقابل از جاش بلند شد و بدون اینکه به مرد اهمیتی بده به سمت ماشینش رفت و سر راهش فراموش نکرد که از قصد لگدی به کمر جونگ‌کوک بزنه.
مرد آلفا تنها هیسی کشید و دست‌هاش رو مشت کرد که همون لحظه به شکل گرگش در نیاد و حساب اون امگای مغرور و از خودراضی رو نرسه!
هر دو بی توجه به هم به سمت ماشین‌های داغون شده‌شون رفتن و پشت رول نشستن.
تهیونگ فحشی زیر لب داد و با عصبانیت و دست‌هایی که می‌لرزید سوییچ رو چرخوند ولی وقتی ماشین روشن نشد، تنها دادی زد و سعی کرد دوباره تلاش کنه و همین موضوع برای ماشین جونگ‌کوک هم صدق کرد.
هر دو مرد عصبی از روشن نشدن ماشین‌هاشون، ازش پیاده شدن و عصبی نیم نگاهی بهم انداختن که تهیونگ با پوزخندی لب زد:
- حضورت واقعا نحسه جئون.

زبونش رو توی گونه‌ش فشرد و با خشم به چشم‌های سرکش امگا خیره شد و گفت:
- اگه انقدر بی عقل و خودخواه نبودی می‌فهمیدی که منم نگران بچمم و این بلا رو سر ماشینم نمی‌آوردی!

پوزخندی زد و به سمت صندوق ماشینش رفت. کوله پشتی بزرگی که از قبل داخلش گذاشته بود رو برداشت و با هر سختی‌ای که بود روی دوشش انداخت.

- امیدوارم همینجا بمیری!

+ مطمئن باش منم همین آرزو رو برای تو می‌کنم کیم.

مجبور بودن ماشین‌هاشون رو توی همون قسمت بذارن و پیاده وارد جنگل بشن. جونگ‌کوک هم متقابل ساک دستی‌ای که عقب ماشین گذاشته بود رو برداشت و با اخم غلیظش پشت سر مرد امگا قدم برداشت و سعی کرد بیشترین فاصله رو باهاش حفظ کنه.

 جونگ‌کوک هم متقابل ساک دستی‌ای که عقب ماشین گذاشته بود رو برداشت و با اخم غلیظش پشت سر مرد امگا قدم برداشت و سعی کرد بیشترین فاصله رو باهاش حفظ کنه

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.
𝗦𝘁𝘂𝗯𝗯𝗼𝗿𝗻 𝗗𝗮𝗱𝗱𝘆𝘀ᵃᵘ - ᵏᵒᵒᵏᵛحيث تعيش القصص. اكتشف الآن