بکهیون رو روی تخت خوابوند و موهاش رو نوازش کرد. 4 ساعت گذشته بود و بکهیون هنوز خواب بود. آروم بود ولی خواب بود. برده بودش بیمارستان ولی از بیهوش بودنش استفاده کرده بود و برش گردونده بود خونه. به خانم هادسون گفته بود که بیاد و مراقب بکهیون باشه. خودش کلی کار ناتموم داشت که باید انجامش میداد.
نمیتونست بفهمه چرا با دیدن چانیول بکهیون دچار این تنش شده! عصبی بود. با تکون خوردن پلکهای بکهیون، هوشیار نشست و گفت:"بک؟ خوبی؟"
بکهیون چشمهاش رو به سختی باز کرد و چند بار پلک زد و گفت:"کجام؟"
-:"خونه ای عزیزم."
-:"آب."
کای سریع از پارچ روی پاتختی توی لیوان آب ریخت و یه نی توش گذاشت و نی رو داخل دهن بکهیون گذاشت و گفت:"یکم آب بخور."
بعد از چند جرعه آب خوردن، سرش رو عقب کشید تا به کای نگاه کنه. گفت:"چی شد کای؟"
کای با نگرانی گفت:"وقتی رسیدم تو اتاق بیهوش بودی. تو باید بگی چی شده! ولی الان نه!"
بکهیون تلخندی زد و گفت:"کای، اون پسره میگفت من دوست پسرش بودم."
و خندید. خندیدنی که باعث جمع شدن قلب کای شد. موهاش رو نوازش کرد و گفت:"اون دروغگوئه!"
-:"از من و خودش عکس داشت."
کای ناباورانه بهش نگاه کرد و بکهیون گفت:"وقتی هم رو بوسیدیم!"
و تلخندی زد. کای گفت:"فتوشاپه!"
-:"منم همین رو گفتم و اون گفت چرا باید عکس من رو با خودش فتوشاپ کنه. راست هم میگفت. کدوم خواننده ای دنبال دردسر میگرده؟"
کای بهش نگاه کرد و گفت:"بکهیون تمام مدتی که ما از هم دور بودیم، با هم صحبت کردیم. تو هیچ وقت هیچ حرفی از دوست دختر و دوست پسر نزدی. حتی وقتی من بهت راجب دوست دختر ها یا دوست پسرهام میزدم، تو میگفتی بهم حسودی میکنی و قراره یه سینگل به گور باشی چون فیلمافوبیا داری! تو حتی هففوبیا هم داری. بعد میگی دوست پسر داشتی؟ یعنی خودت نمیگی، اون میگه!"
و عصبی خندید. بکهیون گفت:"کای تنها کسی که تو همه این سالها تونسته من رو نوازش کنه، دستم رو بگیره یا ببوستم، تو بودی! من حتی از اینکه لمس بشم عین چی میترسم. و من هیچی از پارک چانیول یادم نیست کای!"
کای بهش نگاه کرد و گفت:"امکان نداره تو با پارک چانیول بوده باشی و به من نگفته باشی؟"
-:"مطمئنی؟"
-:"میخوای بگی کسی رو بوسیدی و به من نگفتی؟"
-:"نه. ولی میگم ممکنه چنین چیزی پیش اومده باشه؟ بعد من یادم نباشه؟ من حتی اومدنم به آمریکا رو هم یادم نیست. میشه اینم به همون مربوط باشه؟"
YOU ARE READING
Faceless (Completed)
Fanfiction۸ سال بود که موضوع نقاشی هاش یک نفر بود ... کسی که چهره ای نداشت ولی حس آشنایی بهش میداد. بیون بکهیون ۲۶ ساله ساکن آمریکا با نقاشی های بدون چهره شهرت گرفته بود نقاشی هایی که با سبکی خاص و احساسی متفاوت به تصویر کشیده شدن. و کسی نمیدونست نقاشی های بک...
