part 12

344 92 264
                                    

سهون وارد اتاق شد و گفت:"چانیول، از دیروز یه کمپانی دارن بهم زنگ میزنن و میخوان بعد از این خراب شده، باهات قرارداد ببندن."

چانیول متعجب نگاهش کرد و گفت:"کدوم کمپانی؟"

سهون با خنده گفت:"بزرگترین کمپانی کره جنوبی!"

چانیول با دهن باز گفت:"کمپانی وایت پلنت؟"

سهون سر تکون داد و چانیول گفت:"واو! یعنی انقدر مشهور شدم؟"

-:"تنها کمپانی که کمپانی فعلی نمیتونه باهاش مبارزه کنه، همین وایت پلنته. من دارم کارهای فسخ قرارداد رو انجام میدم. به زودی قراردادمون فسخ میشه. میخوای چکار کنی؟"

چانیول فکری کرد و گفت:"وایت پلنت، میبینمشون. باید ببینم دقیقا چی میخوان. اون کمپانی اصولا نیروهای سوخته کمپانی های دیگه رو نمیگیره."

سهون سری تکون داد و گفت:"آره. راست میگی. باهاشون قرار ملاقات میذارم."
چانیول لبخندی زد و گفت:"ممنونم هیونگ."

سهون لبخندی زد و گفت:"فعلا خوب استراحت کن."

و از اتاق بیرون رفت. چانیول به دیوار رو به روش خیره شد، چرا وایت پلنت میخواست باهاش قرارداد ببنده؟!

(⁠ ⁠◜⁠‿⁠◝⁠ ⁠)⁠♡(⁠ ⁠◜⁠‿⁠◝⁠ ⁠)⁠♡(⁠ ⁠◜⁠‿⁠◝⁠ ⁠)⁠♡

فلش بک، 9 سال قبل

توی حیاط پشتی مدرسه نشسته بودن و بکهیون داشت با دقت متن لیریک رو میخوند. چانیول مضطرب نگاهش میکرد. اخم بین ابروهای بکهیون چیز خوبی بود یا بد؟ وقتی بکهیون لبخند زد، چانیول نفس راحتی کشید. بکهیون گفت:"این فوق العاده است چانیول."

چانیول با ذوق گفت:"واقعا؟ حتی آهنگشم ساختم. میخوای گوش کنی؟"

بکهیون ترسیده گفت:"نه. نمیتونم."
چانیول سریع گفت:"چطوری میخوای بخونیش بکهیون؟"

بکهیون سرش رو پایین انداخت و گفت:"نمیدونم. راهی هست؟"

چانیول فکری کرد و گفت:"آره. یه راه هست. فقط اینکه کامپیوتر قوی براش نیاز دارم. برای خودم خوب نیست."
-:"چه راهیه؟"

-:"من برات آهنگ رو بدون موسیقی میخونم. تو هم عین من میخونی. بعد من صدات رو ضبط میکنم و بعدا، میذارمش روی موسیقی. تو هم میتونی هندزفری بذاری تو گوش دختره و اون، آهنگ رو با صدای تو گوش کنه و عاشقت شه."

و لبخند زد. بکهیون لبخند تلخی زد و گفت:"بعد از مدرسه بیا خونه ما. کامپیوتر من خوبه. اونجا ساکت هم هست میتونی بهم یاد بدی."
چانیول متعجب گفت:"واقعا؟ یعنی میتونم بیام خونتون؟"

بکهیون خندید و گفت:"تا حالا خونه دوستات نرفتی؟"

-:"رفتم ولی خب، اونا همه مثل خودم بودن."
بکهیون لبخن
دی زد و با انگشتش پشت دست چانیول رو لمس کرد و گفت:"من هم مثل خودتم. چرا فکر میکنی اینکه بابام پولداره، باعث شده با تو فرق داشته باشم؟"

Faceless (Completed)Where stories live. Discover now