وارد خونه شد و با دیدن چانیول، سمتش رفت و گفت:«شام خوردی؟»
چانیول بهش نگاه کرد و گفت:«چرا پات رو میکشی؟»
و چشماش رو ریز کرد و گفت:«و چرا صورتت کبوده؟»
سهون لبخندی زد و گفت:«با کیم کای دعوا کردم. یکم به کتک کاری رسید حرفمون. چیز خاصی نیست.»
چانیول متعجب سمتش رفت و صورتش رو با نگرانی نگاه کرد و گفت:«هیونگ، خوبی ؟ ازش شکایت میکنم.»
سهون لبخندی زد و گفت:«منم کم نزدمش.»
چانیول سر تکون داد و سهون گفت:«بهش گفتم بکهیون رو از کره ببره. حتی اگر بمیره هم مهم نیست. همون طوری که اومده، همون طوری هم برگرده.»
چانیول اخم ریزی کرد و گفت:«اون چی گفت؟»
-:«اولش قبول نکرد و بعدش یکم کتک کاری شد... بعدش گفت با بکهیون حرف میزنه. ولی مطمئنم میبرتش. تهدیدش کردم و اون بکهیون رو از کل دنیا بیشتر دوست داره. بخاطر بکهیون هم که شده، میرن!»
-:«چه تهدیدی؟»
نگران پرسید. سهون گفت:«از فوبیاهاش استفاده کردم. گفتم کاری نداره بکهیون رو وسط ایستگاه مترو ول کنیم... و حتی راحتتر از اون. اون خوب میدونه قلب بکهیون توان تحمل این چیزا رو نداره پس احتمال زیاد میرن.»
چانیول سر تکون داد و رفت. سهون خوب میشناختش. اون با خودش جنگ داشت. نیشخندی زد و دنبال چانیول رفت.
(◠ᴥ◕ʋ)(◠ᴥ◕ʋ)(◠ᴥ◕ʋ)(◠ᴥ◕ʋ)
روی تخت دراز کشیده بود. کای وارد اتاق شد و گفت:«خوبی؟»
سر تکون داد و لبخند زد و گفت:«خیلی خوبم. حس میکنم کلی انرژی دارم که برم پیش چانیول.»
و خندید. کای متعجب کنارش نشست و گفت:«یعنی چی؟ چی شده؟»
بکهیون گوشیش رو به کای نشون داد، برای پس فردا، دور همی بچه های دبیرستانشون بود و دورا بهش گفته بود، چانیول هم میره. میتونست از موقعیت استفاده کنه و باهاش باشه. کای متعجب بهش نگاه کرد و گفت:«تو که نمیخوای بری؟»
-:«میخوام برم کای. چرا نرم ؟»
-:«اون یه رستوران شلوغه. افرادی که باهاشون درس خوندی هم زیادن. حالت بد میشه.»
-:«دورا هست. چانیول هم هست.»
-:«اون عوضی تو مترو رهات کرد!»
بکهیون خندید و گفت:«نکرد. اون دید سهون اونجاست و رفت.»
کای متعجب نگاهش کرد و بکهیون گفت:«لحظه آخر، قبل اینکه بره، نگاهش رو به اطراف داد. و بعد لبخند زد و عقب رفت. مطمئنم اون سهون رو دیده و رفته و سهون هم من رو به بیمارستان رسوند.»
YOU ARE READING
Faceless (Completed)
Fanfiction۸ سال بود که موضوع نقاشی هاش یک نفر بود ... کسی که چهره ای نداشت ولی حس آشنایی بهش میداد. بیون بکهیون ۲۶ ساله ساکن آمریکا با نقاشی های بدون چهره شهرت گرفته بود نقاشی هایی که با سبکی خاص و احساسی متفاوت به تصویر کشیده شدن. و کسی نمیدونست نقاشی های بک...