این پارت رو تقدیم میکنم به لئوی عزیزم
لئو
تولدت مباااارررکککک(◍•ᴗ•◍)❤(◍•ᴗ•◍)❤(◍•ᴗ•◍)❤
عصبی روی صندلی نشست و گوشیش رو برداشت و توی توئیتر نوشت:"خیلی عصبانی ام. صورت چانیول اوپا یکم کبوده. میک آپ کرده ولی من دیدم!"
و به مانیتورهایی که چانیول رو نشون میدادن خیره شد. چانیول سعی میکرد لبخند بزنه ولی چشمهاش پر از بغض بودن. اون پسره کیم کای فکر کرده بود کیه!! اون میگفت بکهیون، چانیول رو نمیشناسه! این امکان نداشت... همچین چیزی ممکن نبود که یک نفر یکسال از زندگیش رو فراموش کنه. اون فقط داشت فیلم بازی میکرد و حرفهای کای، مثل یه شمشیر زهرآلود، وجود چانیول رو پاره کرده بود. ولی اون مجبور بود بخاطر فن هاش روی استیج بره و بخنده و حتی مانع بشه که صداش بلرزه. با دینگ دینگ های پشت سر هم گوشیش، نوتیف های توئیتر رو دید و بازشون کرد «چی شده؟»، «کسی اوپا رو زده؟»، «یعنی چی صورتش کبوده؟»، «تو توی کنسرتی؟»، «واو، باورم نمیشه!»، «نکنه عشق سابقش رو دیده و دعواشون شده؟»... و همه پیامها رو یکی بعد از دیگری خوند. مجددا زد:"من بخاطر کنسرت از یه شهر دیگه اومدم اینجا و هتل بودم. دیدم امروز همون پسره که گفتیم تو مدرسه ش بوده، اومد دیدنش و الان دیدم که صورتش کبوده. واقعا میخوام گریه کنم. اوپا لیاقت یه آدم بهتر رو داره!"
و پشت سر هم پیامهای بعدی «یعنی اوپا واقعا گیه؟ واو، باورم نمیشه!»، «یعنی پسره زدتش؟ به نظر من که پسر مهربونی بود!»، «تو مگه پسره رو دیدی؟»، «آره رفتیم نمایشگاهش، اون خیلی جذاب بود! حتی به نظر مهربون میومد. اون میگفت اوپا رو نمیشناسه!»، «بولشیت! مگه میشه نشناستش و نقاشیش رو بکشه؟»، «الان از کجا بفهمیم که پسره زدتش یا نه؟»، و یه پیام که باعث شد سهون پوزخند بزنه «لطفا شایعه پراکنی نکنید! من توی همون هتل هستم و دیدم اوپا امروز اون پسر رو دید. وقتی از اتاق بیرون اومد، خیلی عصبانی بود ولی هیچ زخمی روی صورتش نبود. من حتی عکسش رو هم گرفتم ولی نمیتونم بفرستم. و البته اون پسری که اوپا باهاش صحبت کرد، بعد از اینکه اوپا اومد بیرون، با آمبولانس بردنش!»
سهون سریع ریپلای زد «شاید فیلمش بوده!»... و جواب بعدی «نه برای منی که کادر درمان همون هتل هستم. هیچ اثری از زد و خورد نداشتن، و دوست اون پسر هم گفت که اون مریضه برای همین حالش بد شده! من عاشق اوپام ولی دوست ندارم تو فضای نت، هیچ شایعه اشتباهی پیش بیاد. در ضمن، از نوع رفتارشون به نظرم چیزی بینشون نبوده!»
سهون سریع زد:"فکر کردی چانیول اوپا با عشق بهش نگاه میکنه؟ اگر نبود چرا باید میدیدش؟"
و سریع جوابش اومد «چون اون پسر، پسر صاحب هتلیه که اوپا توش میمونه. و تو، لطفا انقدر ساسنگ نباش.»
YOU ARE READING
Faceless (Completed)
Fanfiction۸ سال بود که موضوع نقاشی هاش یک نفر بود ... کسی که چهره ای نداشت ولی حس آشنایی بهش میداد. بیون بکهیون ۲۶ ساله ساکن آمریکا با نقاشی های بدون چهره شهرت گرفته بود نقاشی هایی که با سبکی خاص و احساسی متفاوت به تصویر کشیده شدن. و کسی نمیدونست نقاشی های بک...