0

1.5K 104 0
                                    

جونگکوک دست تهیونگ رو رها کرد تا به آرزوهاش برسه، هفت سال بعد دوباره جلوی تهیونگ ایستاده بود و خاطرات گذشته‌‌ی دو نفرشون توی روستای کوچیکشون تموم ذهنش رو پر کرده بود.

______

″پیشنهاد میکنم این فیکشن رو با آهنگ still with you by jk بخونید″

seven chamomilesWhere stories live. Discover now