part 13

48 6 0
                                    

اریک از سر درد بیدار شده بود و رو کاناپه به در و دیوار چشم دوخته بود... چارلز از اتاق بیرون اومد و کنارش رو کاناپه خم شد و کنار صورتش اومد : سلام!"
از فکر در اومد و نگاهش کرد : هی"
_چرا زود بیدار شدی؟"
دست به پیشونیش کشید : هیچی... مهم نیست..
دست تو موهای اریک کشید و نگاهش کرد : خواب دیدی باز؟"
نیم نگاهی بهش کرد و با تردید سر تکون داد : همون خواب قبلی رو دیدم"
جلو اومد و بوسه ای رو شقیقش زد : همه چی درست میشه.."
تو آشپزخونه رفت و میخواست قهوه درست کنه، اطراف پهلو و کمرش از جای زخم میسوخت... پهلوش رو فشار داد و چهره اش رو توهم میبرد... اریک از کاناپه چرخید... حالا که یکی رو برای خودش احساس میکنه، چرا نتونه دوستش داشته باشه.. از جاش بلند شد و فکر کرد خوبه بیشتر بهش توجه کنه... بهش نزدیک شد و گوشه لباسشو ،جای زخمش رو بالا داد، چارلز یه لحظه ترسید و برگشت و نگاهش کرد : وای ترسیدم!"
لبخند محوی داشت : نترس میخوام ببینم زخمت چطوریه..."
نگاهی به کمرش انداخت که ماهیچه هاش کبود شده بود، دستشو دور ماهیچه هاش گرفت و اروم فشار داد.. اولین برخورد لمس های دست اریک، گرمی که تو دستاش بود مو به تن چارلز سیخ میکرد... اروم و با دقت نوازش میکرد که باعث شد یکم وا بره و خودشو تو سینه اریک رها میکرد...پشت سرشو تو گردن اریک گذاشت : اخ خیلی درد میکنه!"
میدونست داره خودشو لوس میکنه، کناره گوشش

پوزخندی زد و زمزمه کرد : میدونم درد میکنه!"
تو موهاش رو بوسید، چارلز صورتشو چرخوند : تا کی خوب میشه؟"
+ شونه من هنوز خوب نشده، پس احتمالا طول میکشه!"
کامل چرخید و کمرشو از دست اریک دراورد و بغل گرفتش، صورتشو تو گودی گردنش گذاشت و بو کشید و با بازدمش ادامه داد : هووم، خوبه پس اینطوری بیشتر میتونی ماساژ بهم بدی!"
اریک پوزخندی زد : اره به نفع تو میشه!"
ازش جدا شد و نگاهش کرد : میدونستم میتونی انقدر مهربون باشی اقای خشن!"
خنده ای کرد و سرشو پایین انداخت ، چارلز پایین اومد و لبشو به لباش تماس داد و همدیگر رو عمیق بوسیدن... چارلز این بوسه ها رو بی عشق از اریک حس نمیکرد، حسش میکرد که دوست داره این کارو بکنه، لبخندی زد و اسکیمویی بوسیدش و نوک بینیش رو به بینی اریک لمس داد...
‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌  
یه ساعتی میشد که چارلز تو اتاق پا لپ تاپ مشغول بود و اریک روی کاناپه نشسته بود و تلوزیون میدید، چارلز با لپ تابش بیرون اومد و اریکو رو کاناپه پیدا کرد : هی اریک!"
سرشو چرخوند : هوم؟
سمتش اومد و تو بغل و رو پاش نشست.. ، لب تاپشو رو پاش گذاشت : ببین چی پیدا کردم فکر کنم خوشت میاد!"
نیم نگاهی بهش کرد و همینطوری که چارلز رو پاش بود نیم خیز شد و چشماشو ریز کرد... : تونستم ایمیل های استنفیلد رو پیدا کنم"

اریک لبخند رو لبش میومد و به چارلز نگاه کرد، چارلز هم لبخندی رو لب داشت و مکث کرد... : بهت حسودیم میشه!" نیشگون ریزی به باسنش گرفت که چارلز جا پرید و جیغ زد و نزدیک بود بیفته که اریک نگهش داشت، خنده ای کرد و چک آرومی به صورتش زد : عوضی، چرا نیشگون میگیری؟
+چون ذوق زده شدم، این خیلی خفنه"
پوزخندی زد و برگشت به مونیتور نگاه کرد و ایمیل هاشو بالا پایین میکردن... چند ثانیه بعد اریک دستشو جلو اورد : وایسا وایسا! برگرد عقب!"
چارلز ایمیل قبلی رو اورد و باهم نگاهش کرد ، چند ثانیه بعد پوکر بهم نگاه کردن و چارلز ادامه داد : با منیجرش لاس میزنه؟"
اریک نگاهشو ازش گرفت : وات عه دک!؟"
عصبانی شده بود، اون همسر داشت و حتی خیانت هم میکرد... به مادرش هم که تجاوز کرده بود... : زندگیتو نابود میکنم عوضی!"
چارلز چیزی نگفت، نباید چیزی میگفت : بگرد ببین کی و کجا قرار میزارن..."
+ میخوای چیکار کنی؟"
لبخند شیطانی زد : میخوام خانومه همسر متوجه بشن چه لاشی هستن ایشون.."
چارلز خنده مصنوعی کرد و لپ تاپ رو روی میز گذاشت و برگشت سمت اریک : برای اون کار وقت داریم، فعلا شما تا مودِت عوض نشده و عصبانی تر نشدی میخوام کنارت باشم!"
سمتش اومد و با جلو اومدنش ، اریک بیشتر تو کاناپه میرفت، تو چشمای هم قفل شده بودن و چارلز جلوی سینه اش اومد و زانوهاشو اطراف اریک برد و سرشو پایین گرفت... نفساش تو صورت اریک پخش میشدن،

Salvation (cherik)Where stories live. Discover now