part 11

1.4K 232 47
                                    

تا مدت زیادی بعد از اون روز فرصت نکردم با جیمین حرف بزنم و فقط چون یونگی و تهیونگ یه کاری برای رسیدگی توی کلابِ اسفر داشتند، شانس صحبت پیدا کردیم. هوسوک هنوز اینجا بود اما لیلی متقاعدش کرده بود که باهاش توی سالن نشیمن اسکربل بازی کنه برای همین وقتی من جیمین رو با وجود سردی هوا به سمت تراس هدایت کردم، سرگرم بازی کردن با لیلی بود. وقتی روی لبه‌ی حفاظ‌کشی شده‌ی تراس روی پشت بوم ایستادیم جیمین به سمتم برگشت و گفت:

" می‌خوای یه کاری کنی، نه؟"

مکث کردم. یهو حتی از فکر درگیر کردن جیمین احساس گناه کردم.

" من نمی‌تونم این کار رو بکنم، جیمین. می‌خوام خلاص بشم. خلاص از این دنیا. خلاص از این ازدواج از پیش تعیین‌شده. فقط می‌خوام خلاص بشم."

صورتش بی‌حرکت و چشم‌های ابی‌ش درشت شد.

" می‌خوای فرار کنی؟"

باد شروع به وزیدن کرد و موهامو همراه با خودش کشید، اما مطمئن نبودم که تنها دلیل لرزیدنم همین وزش بوده باشه.

" آره."

" مطمئنی؟"

این کار قدم بزرگی بود و با اینکه گاهی از شدت تردید شب‌ها رو بیدار سر می‌کردم گفتم: 

" کاملا. از لحظه‌ای که برتوا به عمارت حمله کرد و دیدم تهیونگ توانایی انجام چه کارهایی رو داره فهمیدم که باید فرار کنم. "

" فقط بحث تهیونگ نیست، اینو می‌دونی، نه؟ اون بدتر از بقیه‌ی اعضای مافیا نیست."

" این حتی شرایط رو بدتر می‌کنه. من می‌دونم تقریبا همه‌ی مردهای آلفا توی دنیای ما قابلیت انجام کارهای وحشتناکی رو دارن و یه روز حتی فابی هم به این قابلیت می‌رسه، و من از این متنفرم، از هر لحظه‌ای که توی این دنیای بهم‌ریخته گیر افتادم متنفرم. "

" فکر می‌کردم تو و تهیونگ دارید باهم کنار میاید. حداقل امروز سعی نکردید سر هم دیگه رو بکنید."

" اون سعی می‌کنه منو با عروسک و گُل گول بزنه. ندیدی چقدر راحت تونست یه کاری کنه که لیلی وقتی دور و برشه اضطرابشو فراموش کنه؟"

جیمین شونه‌ای بالا انداخت و گفت:

" می‌تونست بدتر باشه. بیشتر آلفا ها وقتی این‌طوری دائما سرزنش و اذیت‌شون می‌کنی، و بهشون سخت می‌گیری نمی‌بخشنت. ولی تهیونگ جوری به نظر می‌رسه که انگار واقعا از تو خوشش میاد. "

واقعا میومد؟ من هیچ‌وقت راجع به تهیونگ مطمئن نبودم. اون توی پنهان کردن احساساتش، توی انتخاب نقابی که می‌خواست از خودش به دنیا نشون بده، خیلی ماهر بود. با لحنی تندتر از اون چیزی که قصدشو داشتم پرسیدم:

" تو طرف اونی؟"

ن من طرف اون نیستم. فقط دارم سعی می‌کنم یه راه جایگزین برای فرار کردن بهت نشون بدم."

𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐞𝐝 𝐛𝐲 𝐇𝐀𝐓𝐑𝐄𝐃 {𝐯𝐤}Where stories live. Discover now