"Chapter 1"

7.5K 450 28
                                    


امروز؛ البته که از بهترین روزهای عمرم نبود.

بارون نم نم می‌بارید و آسمون خاکستری و هوای گرفته‌ی بیرون باعث می‌شد موسسه از قبل هم مخوف‌تر به نظر برسه.

از شدت خم و راست شدن‌های متوالی، برای مرتب کردن ملحفه‌ی تخت‌هایی که معلوم نبود چه کسایی روش خوابیدن که اینقدر کثیف شده بود و بو می‌داد، کمرم درد می‌کرد.

و علاوه بر اون، وقتی باید توی راهروهای موسسه قدم رو می‌رفتم تا ظرف غذاهای بی‌کیفیت رو به تک تک اتاق‌های انفرادی برسونم، این درد به پاهامم سرایت کرد.

تنها صدایی که توی این راهرو به گوش می‌رسید صدای قدم‌های من روی کاشی سرد بود، و این یعنی احتمالا همه‌ی بیمارا مشغول خوردن غذاشون هستن و یا توی سالن فعالیت‌های وِیژه‌اند.

به محض این که غذای آخرین اتاق رو هم تحویل دادم متوجه یکی از همکارام، کلسی شدم که داشت به سمتم می‌اومد.

کلسی چندسالی از من بزرگتر بود و این موسسه رو مثل کف دستش می‌شناخت، ولی من تقریبا فقط سه ماه بود که اینجا توی ویکندِیل؛ بیمارستان روانی که اختصاصا برای نگهداری مجرم‌های روانی بود، کار می‌کردم.

من اینجا درواقع به عنوان یه کمک پرستار مشغول به کار بودم اما با وجود امنیت سفت و سخت و نگهبانای اینجا، کم پیش می‌اومد کسی دچـار جراحت و مشکل خاصی بشه؛ برای همین معمولا تو بخش‌هایی که به کمکم نیاز داشتند هم کار می‌کردم.

بیشتر مثل این میموند کسایی که سرشون شلوغ بود و برای رسیدگی به کارهای عقب موندشون وقت نداشتن از من کمک می‌گرفتن.

کلسـی ازم پرسید:

_ هی، اینجا چیکار می‌کنی؟

_ امم... کارمو می‌کنم.

_ ولی همه بیرون رفتن، توهم بایـد بری

از حرفش گیج شدم و پرسیدم:

_ چرا؟ مگه بیرون چه خبره؟

کلسی هیجان زده گفت:

_ مگه خبرارو نشنیدی؟ یه پسر جـدید قراره به موسسه بیاد.

اومدن یه شخص جدید به نظرم اصلا مسئله‌ی خاصی نبود، ما اینجا همیشه شاهد ورود مریض‌های جدیدیم، امروزم مثل بقیه‌ی روزها، مگه چه فرقی داره؟

_خب که چی؟

کلسی با لحنی مشتاق گفت :

_ خب تو چیزی درمورد اون پسری که سه تا زنو سلاخی کرده بود شنیدی؟

_آره چــیـ... اوه نه... نگو که اون...

کلسی دستمو گرفت و منو همراه خودش کشوند سمت ورودی اصلی:

_ آره خودشه، اون امروز به اینجا میاد و اگه عجله نکنیم از دستش میدیم.

نمی‌دونم چرا، ولی یه جورایی جا خوردم و درعین حال مضطرب شدم.

Psychotic | Persian Translation ( jungkook~jin)Where stories live. Discover now