11)Like Moon, Like Duck :(

54 18 20
                                    

پارک بزرگی بود. انقدر بزرگ که یک دریاچه مصنوعی داشت و فواره های قدرتمندی داخلش نصب شده بود تا با رقص نور یک نمایش کامل اجرا کنند. ولی الان تقریبا دیر وقت بود و تمام فواره ها خاموش بود. پارک با فانوس های تزئینی نیمه روشن بود و بخاطر خلوت بودنش فضای فوق العاده آرام بخشی داشت.

سهون به این پی برده بود که پیشنهادهای لوهان در بدترین حالت بهترینند، چون خودش هیچوقت قدم زدن توی پارک رو امتحان نکرده بود. میخواست بیشتر ادامه بده که لوهان جایی کنار آب راکد پارک نشست و نگاه منتظرش رو به سهون انداخت تا زودتر کنارش جا بگیره.

"تازه داشت بهم خوش میگذشت! چرا نشستی؟"

"چون پاهام خسته شده بود و البته اون چیز با ارزشی که آوردم از دهن میوفته"

سهون با تعجب به قیافه ذوق زده ی لوهان نگاه میکرد که چطور دکمه های پیراهنش رو باز میکرد تا به صندوقچه ش دسترسی پیدا کنه. کم‌کم داشت به داستان های هری پاتر و اون کیف جادویی که جایی نامتناهی داشت ایمان می اورد. لوهان هم یکی از اون ها داشت و حالا داشت ازش یک شیشه مشروب درمیاورد؟!

"این چیه با خودت آوردی؟"

طوری از تعجب تقریبا فریاد زده بود که لوهان از ترس اینکه لو برن اطرافش رو بررسی کرد و در آخر با اخم به سمت سهون برگشت تا دعواش کنه.

"هییییس چه خبرته! میخوای کل دنیا رو با خبر کنی داریم خلاف میکنیم؟"

"آخه چطور ممکنه؟"

" گفتم که موقع جاسازیش و آوردنش خیلی بد نگاهم میکردن ولی چیزی که برای من مهم بود این بود که این شیشه‌ی بزرگ توی شکمم جا بشه"

بعد از گذاشتن شیشه مشروب وسطشون، بلند شد و از توی جیب شلوارش یک پیک کوچولو خارج کرد و دوباره با ذوق کنار سهون نشست.

هر کس نمیشناختشون بدون شک سنشون رو بین ۱۸ تا ۲۰ تخمین میزد، نه کسایی که برای این کارهای بچگانه یکم بالغ بنظر میرسیدند.

لوهان متبحرانه چوب پنبه‌ی مشروب رو در آورد و پیک اول رو پر کرد و دقیقا مثل یک نوجونی که تازه به سن بلوغ رسیده پیک رو بالا گرفت تا بنوشه. اما قبل اینکه بتونه طعم اون مشروب دزدی رو مزه مزه کنه، پیک از دستش بیرون کشیده شد و توسط سهون یک نفس سر کشیده شد. متعجب و عصبانی به کاری که سهون انجام داده بود خیره بود و میخواست قبل از اینکه بازخواستش کنه خودش به حرف بیاد.

"بابات خبر نداره که تو با خودت مشروب آوردی، پس درست نیست که مست کنی"

"دیوونه شدی؟ تمام مزه‌ی مشروب خوردن به اینه که پدر و مادر خبر نداشته باشن"

"یه نگاهی به شناسنامت بنداز بعد از اینجور لذتا حرف بزن"

لوهان لب هاش رو آویزون کرد و به نشانه اعتراض سمت مخالف سهون نشست ولی این کارها فقط سهون رو به خنده مینداخت. به قضیه قهر کردن لوهان اصلا اهمیتی نمیداد چون اون پسر نباید مشروب میخورد و پای حرفشم بود.

Blue like your tattoo | HH verDonde viven las historias. Descúbrelo ahora