Chapter 7

170 33 25
                                    

((هشدار این پارت: اشاره به زخم سلف هارم))

(ادامه‌ی فلشبک)

دستشو آورد پایین رو گونه‌ی مینهو و با دیدن برگشت فشار عصبی به صورتش مردد شد. زود متوجه دلیلش شد.

"آچار فرانسه رو ندیدی؟"

کریس سریع چرخید به سمت در و دید باباش اونجا ایستاده. سوالو از کریس پرسیده بود – یه بهونه که بیاد ببینه دارن دوتایی چیکار می‌کنن – ولی چشماش رو با عصبانیت به مینهو دوخته بود.

کریس پا شد نشست تا سپر صورت مینهو در مقابل اخم پدرش بشه. گفت: "اینجا نیست."

پدرش بدون اینکه نگاهش کنه چرخید و رفت. کریس بلافاصله بلند شد تا این بار در رو درست ببنده، تازه دقت می‌کرد قلبش چقد تند داره می‌زنه. به در تکیه داد در حالی که بخاطر اتفاقی که افتاده بود از خودش تنفر داشت.

کار خاصی نمی‌کردن که بخواد مخفیش کنه، ولی طوری که باباش به مینهو نگاه کرده بود و حالت صورت مینهو الان داشت کاری می‌کرد بخواد کشو پایینی کمدشو باز کنه و…

انگشت شستشو محکم روی رون خودش فشار داد.

"ببخشید. بابام راضی نیست با تو حرف بزنم."

"آره مشخص بود. ولی واسه چی؟" مینهو نشسته بود و توی جمع و جور کردن خودش موفق‌تر از کریس به نظر می‌رسید. به هر حال بابای اون که نبود؛ بابای کریس بود و کریس یه بار دیگه بدون اینکه هیچ کاری کنه ناامیدش کرده بود.

"چون مردم می‌گن تو…"

مینهو وایساد تا جمله‌شو تموم کنه ولی نکرد. "من…؟"

کریس دهنشو باز کرد و بازم بستش، دو بار.

"به زبون آوردن اون کلمه باعث نمی‌شه خودتم تبدیل شی، کریس." به شوخی چشماشو چرخوند ولی پشتش خشم واقعی دیده می‌شد.

"می‌دونم، می‌دونم. فقط نمی‌خواستم با یهویی گفتنش بترسونمت. چون می‌دونم واقعا هستی."

مینهو به نظر آماده برای دفاع میومد وقتی پرسید: "منظورت چیه که می‌دونی؟ چی باعث شد بفهمی؟"

"طوری که سر کلاس ریاضی به آقای یون نگاه می‌کنی خیلی تابلوئه."

مینهو یه نفس راحت کشید. "آها، اون، آره." کریس می‌خواست بدونه اول فکر کرده بود چی باعث شده بفهمه. شاید یه روزی رازهای بیشتری رو به همدیگه می‌گفتن. از الان برای رشد دوستیشون ذوق داشت. مینهو ادامه داد: "پاهاش خیلی کشیده و جذابن."

"دقیقا. دستاش هم."

مینهو از خنده پوکید و به شوخی گفت: "بابات درباره تو هم می‌دونه؟"

کریس با ناراحتی گفت: "نه." مینهو خنده‌شو قطع کرد، سرشو کج کرد و اجازه داد سکوت دورشون کش بیاد.

Needle in a Haystack [Minchan]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant