توقف یا ادامه؟

884 192 193
                                    

سلام...

بعد از مدتها

نمی دونم از کجا شروع کنم
فقط زیاد صحبت نمی کنم و به اصل موضوع می پردازم .

هفت ماهی میشه که من متوجه بیماریم شدم .
سرطان لنفوم

تمام این مدت درگیر این بودم و شروع بی نظمیم در آپ پارت ها هم از روزهایی شروع میشه که بعد از یک عمل جراحی که داشتم ، با وجود التیام زخم هام ؛ به طور ناگهانی دردهای شدیدی رو توی ناحیه ی کمر و زانوهام احساس کردم و وزنم که به طور غیر عادی پایین میومد .
در عین حال که متوجه تورم شدیدی توی زیر بغل هام شدم .

اما هیچ کدوم از آزمایشات چیزی رو نشون ندادن .
ولی بعد از انجام یک پت اسکن به توصیه ی پزشک ، متوجه بیماریم شدم و فهمیدم علت دردهام سلول های سرطانی در اون نواحی بوده .

روند درمانم رو شروع کردم و جلسات شیمی درمانی از همون موقع هر بیست و یک روز یکبار انجام میشه و تاچند روز بعدشم عوارض شدید تزریق رو دارم ‌.

بیشتر وقتتون رو نمیگیرم و این حرف هامم بعد از مدتی پاک میشه.

تنها دلیلی که اومدم و راجع به بیماریم براتون گفتم این بود که از دو جلسه ی قبل تا الان ، عوارض شدیدتری پیدا کردم و بدنم ضعیف تر شده .
یک آن فقط از ذهنم گذشت که ممکنه روزی دیگه نباشم و این درحالیه که هیچ کدوم از شما حتی اسم من رو نمی دونید چه برسه به اینکه بخواید راجع به دلیل رفتنم بدونین .

اومدم براتون کمی از خودم بگم .

آمیگدالا متوقف نمیشه
هیچوقت
تا زمانی که من متوقف نشده باشم .

تمام این وقفه ها هم بخاطر شرایطم هست
ولی بهتون قول میدم به محض بهتر شدن حالم پارت های جدیدی رو می نویسم ، چون نوشتن رو دوست دارم و باهاش خوشحالم
و بیشتر از نوشتن
زمان هایی که نظرات شما و حرف های شیرینتون رو می خونم خوشحالم .
وقتی این حس رو دارم که کسی هست که نوشته های من رو ، هرچند با کمال بی تجربگی و پر از نواقص ؛ میخونه و برای ادامش اشتیاق داره...
این حس که کسی توی یک جای دور انتظار نوشته های من رو میکشه و دوسشون داره .

نمی دونم چقدر فرصت دارم ، نمی دونم خوب میشم یا نه
ولی دلم میخواست براتون بیشتر می نوشتم
بیشتر باهم آشنا می شدیم
بیشتر بهم نزدیک می شدیم
و امیدوارم که اگر فرصتی باشه این اتفاق در آینده ی نزدیک بیوفته .

اگه تا اینجا حرف هام رو خوندید
ازتون ممنونم که بهم بی اعتنایی نکردید

و ممنونم که برای اولین بار توی زندگیم حس دیده شدن رو بهم دادید .

آمیگدالا فیکشنی نیست که بشه گفت قلم عالی ای داره یا روندش بی نقصه یا هرچی شبیه به این .
ولی با این وجود شما خوندینش و شاید کمی هم شده دوسش داشتین .

اوه قرار بود خیلی صحبت نکنم .
دیگه وقتتون رو نمی گیرم
به زودی برمی گردم
با پارت های جدید
متأسفم بابت منتظر گذاشتنتون
ولی براتون جبران می کنم
یکم دیگه منتظرم بمونید
باشه؟

دوستتون دارم
شبتون بخیر
<3

Amygdala Where stories live. Discover now