Part 8

180 33 37
                                    

پارت هشتم

با بستن پرونده،  از جا بلند شد و به زن تعظیم کوتاهی کرد .

" ازتون ممنونم که تشریف اوردین, مطمئن باشین اطلاعاتی که به ما دادین خیلی برای اثبات بی گناهی جونگکوک موثر خواهد بود"

با لبخند محوی او هم در جواب مرد تعظیم کرد و کیف دستی اش را از روی مبل برداشت.

" من کاری نکردم "

رو به برادرش که کنارش ایستاده بود،  کرد و دست عرق کرده اش را فشرد.

" میشه یه چند لحظه تنهامون بزاری داداش؟"

با نگاه به هر دوی آنها،  تایید کرد و بیرون دفتر وکیل،  جایی در اتاق انتظار نشست. نگرانی در تمام وجودش رسوخ کرده بود.

جانگ هوآ با اضطراب  جاری در نگاهش ، به وکیل رو کرد

" چند درصد احتمال داره توی این پرونده شکست بخورین؟"

وکیل کیم با لبخند اطمینان بخشی به زن نزدیک شد و درست روبه رویش قرار گرفت.
" من فقط راجع به ممکن ها فکر میکنم و نظر میدم .این غیر ممکنه که ببازم، پس متاسفم جوابی براش ندارم."

به چشمان مصمم مرد روبرویش ، اعتماد کرد.

" هزینه اش چطور ؟ من هرچقدر لازم باشه-"

دستهایش را بالا برد و سرش را با نفی تکان داد

" بعد از پایان تبرئه جونگکوک، درباره اش صحبت میکنیم"
با لبخند کم‌رنگی تایید کرد و سپاسگزار لطف مرد بود.

" ممنونم آقای کیم"

" خانم جانگ هوآ،  مطمئن باشید این پرونده با برد ما همراهه"

با خنده ای نگاهش را از صورت مرد گرفت و به سمت درب خروج رفت.

" وقتی میگین ما ، من گیج میشم. من فقط مشکلم اینه که نمیدونم توی دادگاه باید سمت جایگاه متهم بشینم یا شاکی. من نمیدونم نقشم چیه، من نمیدونم طرفِ کی و باید بگیرم.
پدر بچه ام یا برادرم ؟"

وکیل با اخم جذابی ، ابرویی بالا انداخت .

" بچه؟ شما باردار هستین؟"

●●●
فلش بک

به سرامیک های سرد توالت چنگ زده بود و اشکهای گرمی میریخت. تست بارداری مثبت بود؟

" حالا چطور  باید بزرگت کنم؟. چرا الان؟ چرا بدون اینکه بخوامت اومدی؟"

با اشکهایی که با بی قراری روی صورتش می‌ریختند،  به دیوار تکیه زد.
" کای ؟ منِ بی چاره رو میبینی؟ تمام سختی های دنیا بارش روی شونه منه.. دیگه نمیتونم"

با ضعف از جا بلند شد و به کمک دیوار تا اتاق راه رفت. با دیدن عکس دو نفره بزرگی روی دیوار اتاق خوابشان، قلبش شکست. به سمت قاب عکس رفت و روی چهره مرد دستی کشید.

Dark Mind Where stories live. Discover now